اگر تمدنهای کهن صاحب علوم پیشرفتهی زمان دانشمندان امروزی بوده باشند چه؟ اگر آنها هم رمز «دی.ان.ای» را گشوده و تولید مثل و یا اتصال ژنتیکی ایجاد کرده باشند چه؟
جورجیو سوکالوس: چرا این باید این همه شگفتانگیز باشد؟ اگر شما به این ماجرا از زاویهی ژنتیک نگاه کنید، ما همین امروز هم در حال انجام این کار هستیم تا قادر به تولید موجوداتی مثل آنها باشیم. این خودِ «فرانکشتاین» است. این مقولهی قصههای علمیتخیلی است. و در مصر باستان هم ما دقیقاً همان تشریح و همان تصاویر عجیب از برنامهی ایجاد دورگهها را داریم که در هزاران سال پیش از این شکل گرفته است.
دکتر بیل برنز: اینها «دی.ان.ای» بیگانه و حیوانات و انسان را با هم مخلوط کردهاند. نه فقط برای ده یا بیست سال، بلکه برای هزاران هزار سال. برای همین هم هست که این همه تغییر ایجاد شده است. و برای همین است که هر نسلی از نسل دیگر پیشرفتهتر است. تا این که ما برسیم به تکامل اتحاد دو فرهنگ، یعنی انتهای مسیر پیوند.
لیندا مولتون هاو: من فکر میکنم جواب به روشنی این خواهد بود که ما در جهان تنها نیستیم. و موجوداتی هوشمند و غیر از انسان به دلایلی در این سیاره دخالتهایی داشتهاند که هنوز برای اغلب ما ناشناخته هستند. این یک کمی انسان را نگران میکند.
اگر موجودات بیگانه همان طور که عدهای به آن معتقد هستند، به اینجا آمدهاند تا آزمایشات پیوندی عجیبی روی حیوانات انجام دهند، آیا همین آزمایشات را روی انسانها هم انجام دادهاند؟ و اگر پاسخ مثبت است؛ چرا؟ زندگی در زمین دچار تنوع اندازه و فرمهای شگفتانگیزی شده است. میتوان آنها را از عمق ژرفترین اقیانوسها تا قلهی بلندترین کوهها یافت. اما گسترهی صف طولانی فرمهای حیاتی که ما امروز میبینیم، تنها بخش کوچکی از آنچه هست که در طول میلیونها سال در تاریخ این کره وجود داشته است. در حقیقت، دانشمندان برآورد میکنند که ۹۷ درصد همهی موجوداتی که تا کنون در زمین زندگی کردهاند، امروز منقرض شدهاند.
مایکل کریمو: اغلب دانشمندان امروز به ما خواهند گفت که شش انقراض عمده در تاریخ عمر زمین اتفاق افتاده است. آخرین این انقراضها ۶۵ میلیون سال پیش اتفاق افتاد و دایناسورها را از صحنهی روزگار محو کرد.
دیرینهشناسان این وسعت بزرگ انقراض را به اتفاقات طبیعی همچون اصابت شهابسنگها، آبگرفتگیها و پایین رفتن سطح دریاها نسبت میدهند. اما تئوری دیگری میگوید که این انقراضها به دست طبیعت ایجاد نشدهاند، بلکه به دست موجودات بیگانه ایجاد شدهاند.
دکتر آرتور هورن: در متون باستانی «سومری» آمده که آنها میتوانند هوا را کنترل کنند. میتوانند خشکسالی را کنترل کنند. و این کار را با انسان هم کردهاند. آنها توانایی ایجاد بلایای خودخواسته را داشتهاند.
اما نمونههای زندهای که امروزه منقرض شدهاند، آیا به منظور باز شدن راه برای موجوداتی دیگر نابود شدهاند؟ موجوداتی مطیعتر و مطلوبتر؟ آیا هدف، پاکسازی راه برای مهاجرین بوده است؟ یا برای تهاجم؟ در هر صورت، چه نوع تکنولوژیای مورد نیاز بوده تا چنین تغییرات گستردهای حادث شود؟
دکتر بیل برنز: گروهی از نظریهپردازان میگویند که ما در حال حاضر چنین تکنولوژیای یا حداقل تکنولوژی همترازی را داریم. ما تحریکات بالای الکتریکی را در نقطهی بخصوصی از آب حرارت میدهیم تا طوفان ایجاد کنیم؛ و در محدوده شعاع آن، میتوان طوفان را تعقیب کرد. پس اگر ما میتوانیم چنین کاری انجام دهیم؛ که البته تنها یک فرض است؛ چرا یک تمدن بیگانه نتواند بگوید که بیایید یک عصر یخبندان روی زمین ایجاد کنیم. این میتواند دایناسورها را نابود کند، اما راه این غریبهها را برای تولید نسل انسان بر روی زمین باز کند.
آیا موجودات بیگانه به زمین آمدند تا اینجا بمانند؟ آیا آن طور که برخی میگویند، زمین را با عقبهی خود بارور کردند؟ اگر این طور است، اثبات آن کجاست؟ برخی از نظریهپردازان فضانوردان باستانی به اسطورههایی اشاره میکنند که حکایت از آن دارند که خدایان از آسمانها فرود آمدند تا با انسان آمیزش کنند.
جورجیو سوکالوس: متون کهن دربارهی این واقعیت صحبت میکنند که هر کسی که در گذشتهی دور به زمین آمده، این خدایان زنان زمینی را زیبا دانستهاند. بنا بر این در بسیاری از موارد، ما داستانهایی را میبینیم که این بازدیدکنندگان با زنان زمینی آمیزش کردهاند. این یک تفسیر غلط بوده است. یک سوء تفاهم به عنوان یک موجود الهی که به اینجا آمده است. اما آنها بیگانگان فضایی با گوشت و خون بودهاند.
افسانههای قومی بومیان آمریکایی، این موجوداتی که از آسمانها آمدند تا زنان زمینی را بارور کنند را «مردمان ستارهای» (Star People) مینامند.
نانسی رد استار: «مردمان ستارهای»، موجوداتی از فضا هستند. آنها از زمین نیستند. آنها بازدیدکنندگان بودهاند. آنها پیشینیانی از ستارههای دیگر هستند.
دکتر توماس بلارد: یک معاملهی اساسی بین آنها اتفاق افتاده است. مثلاً بعضی از قصهها از شوهران ستارهای بومیان آمریکایی حکایت میکند. زنانی بودهاند که شبها بیرون میخوابیدهاند و به ستارهها نگاه میکردهاند و با خود فکر میکردهاند که چه زیبا خواهد بود که بتوان به آن بالا سفر کرد. و این زنان، صبح خود را در بهشت یافتهاند. موجودات فوقطبیعی را ملاقات کردهاند که با ستارهی مورد نظر آنها نسبت داشته و این زنان عروس یک همسر ستارهای شدهاند.
بر اساس اسطورهشناسی بومیان آمریکایی، عروسان این موجودات بیگانه، فرزندانی از ستارهها به دنیا آوردهاند. آنها توسط مادر خود بزرگ میشدند تا این که به سن شش سالگی میرسیدند؛ و در این زمان میرفتند تا با پدر ستارهای خود زندگی کنند. روایات مشابهی از مواجههای صمیمی بین موجودات الهی و انسان در متون عبری و یهودیمسیحی یافت میشود که آنها را «جعلیاتنامه» و یا «اسفار مشکوک» (Pseudepigrapha) میخوانند.
دکتر رابرت کارگیل: مثالهای زیادی در «اسفار مشکوک» وجود دارد. اینها متونی هستند که در انجیل ذکر نشدهاند. اما در این متون ذکر شده که مردم با موجوداتی ملاقات کردهاند که زمینی نبودهاند.
جورجیو سوکالوس: قبل از این که انجیل به شکل امروزی در آید، متون اضافهی بسیاری بودهاند که بخشی از انجیل را تشکیل میدادهاند. این متون در «شورای نیقیه» (Council of Nicaea) که یک شورای کلیسایی است، از انجیل حذف شدند. چون این متون حاوی اطلاعات بیش از حدی بودند؛ دانشی خطرناک!
دکتر رابرت کارگیل: در بخش ۶ فصل «پیدایش» انجیل، جایی دربارهی دیدهبانهایی صحبت میکند که نوعی فرشته بودهاند که از آسمانها به زمین آمدند و با زنان زمینی آمیزش داشتهاند.
اریک ون دانیکن: این غریبهها، با زنان جوان و زیبای سیارهی ما آمیزش داشتهاند. آخر فرشته چگونه میتواند آمیزش داشته باشد؟ این غیرممکن است. در نظر ما، فرشتهها موجوداتی روحانی بودند؛ نه چیزی که جسم داشته باشد و میل جنسی هم داشته باشد. در حالی که اینها دقیقاً آمیزش داشتهاند. پیشینیان ماقبل تاریخ ما، نتوانستهاند این را بفهمند و فکر کردهاند که این موجودات فضایی نوعی خدا هستند.
دکتر جاناتان یانگ: لقاح «مسیح». فرشتهای به مادر مقدس (مریم مقدس) نازل میشود و به او میگوید که خدا او را به مولودی متبرک خواهد کرد. سپس او خود را اساساً حامله میبیند.
کشیش بری داونینگ: متن مربوط به تولد «مسیح» به یک واقعیت ملکوتی اشاره دارد، که چه در زمان تولد «مسیح» یا رستاخیز او، ما احتمال این قدرت ماورایی را از ابتدا تا به آخر خواهیم داشت.
دکتر توماس بلارد: ایدهی دقیقتر این میتواند باشد که «مسیح» یک بیگانه بوده است. که البته به تعبیری، حتی اگر او را «فرزند خدا» هم بنامیم، آشکارا او از این زمین نیست.
جورج نوری: من عادت به این باور داشتم که «مسیح» یک انسان بسیار روحانی است و بسیاری از مسایلی را درک میکرد که ما تازه امروز داریم میفهمیم. اما این احتمال را هم میدهم که او شاید یک فضایی باشد که به اینجا آمده تا چیزهایی به ما بیاموزد. این هوش درونی در نوع خود بسیار واقعی است.
حکایت خدایانی که جفت انسان شدند در همه جا، از اسطورهشناسی یونان و رم، تا افسانههای بومیان آمریکا متداول است. در چین و در پایان قرن پنجم قبل از میلاد مسیح، این کشور به هفت ایالت تقسیم شد که هر یک به دست فرمانداران نظامی قدرتمندی اداره میشدند که برای قدرت یا برای گسترش قلمروی خود لشگرکشی میکردند. در همین دورهی آشفته بود که افسانهی «هوانگدی» (Huangdi) به ظهور رسید.
دکتر جاناتان یانگ: خدایی قدرتمند در قالب «اژدها» ظاهر شده و بر قلهی تپهای فرود آمده، در جایی که دوشیزهای جوان در حال جمعآوری میوه بوده است. همین طور که اژدهای بزرگ نزدیک میشد، آسمان تاریکتر میشد، درست مثل یک طوفان. دخترک وحشت کرده و از ترس بیهوش شده. وقتی به هوش آمده، دوباره خورشید در حال درخشش بوده، اژدها رفته بوده، و او باردار بوده است.
بسیار شبیه داستان «مریم مقدس» و «مسیح»، داستان «هوانگدی» هم از یک زن زمینی حکایت میکند که او را به دنیا آورده است. اولین امپراطور افسانهای چین که طلیعهدار آغاز تغییر در چین بود.
دکتر آرتور هورن: خدایان عامدانه با انسان همآغوشی میکردند تا بتوانند ازیاد نسل داشته باشند و بتوانند نسلی را بپرورانند که بیشتر از گذشته قابل اعتماد و کنترل باشد.
دیوید چیلدرس: از نظر من، افسانهها و اسطورهها بر اساس چیزی حقیقی شکل گرفتهاند. در حالی که در بسیاری موارد خیالی و اغراقآمیز شدهاند، اما ردپایی از حقیقت در آنها وجود دارد.
یک موضوع رایج دیگر در متون کهن، اسطورهها و مذاهب گوناگون، ایجاد نوعی تحولات عمده است. معمولاً به شکل «سیل بزرگ»، «آتش» و یا بلاهای ویران کننده همراه بوده است. مثلاً در «کتاب مقدس عبری» (Hebrew Bible)، خدا انسان را به خاطر فساد و روشهای نادرستش تنبیه میکند. او این مجازات را به صورت یک «سیل عظیم» فرو میفرستد که تقریباً تمامی موجودات زندهی روی زمین، به جز «نوح» (Noah) و خانوادهاش و نیز حیواناتی که روی عرشهی کشتی او نجات پیدا کرده بودند را نابود میکند. حکایات مشابهی در متون کهن دیگر نیز به وفور دیده میشود.
دکتر توماس بلارد: بسیاری از حکایات اسطورهای در بسیاری از تمدنها وجود دارد که شامل آن دسته باورهایی است که در آنها خدایان در یک زمانی به زمین آمدهاند. یکی از تعابیر آن این است که اینها توصیفاتی دقیق از بازدیدکنندگانی از فضا است، نه «خدایان». اما نوعی موجودات با تکنولوژی پیشرفته در زمانهای گذشته به زمین آمدهاند و انسان را پدید آوردهاند و فرهنگ و تمدن را به زمین دادهاند و بعد هم به دلایلی از اینجا رفتهاند، به نوعی به دلیل نقض پیمانی بین انسانها و خدایان.
در مورد تمدنهای موفق «آزتک»ها (Aztec) و «مایا»های (Mayan) آمریکای میانه در ۱۵۰۰ پس از میلاد، همگی ناپدید شدهاند. اما چرا؟ آیا نوعی بلای طبیعی شکل گرفته است؟ یا توضیحی دگرجهانی در این باره وجود دارد؟
دیوید چیلدرس: در یک زمانی، همهی این تمدن در پی یک تحول بزرگ متلاشی شده و دنیایی که آنها میشناختهاند به پایان رسیده است. موجهای عظیم قارهها را شسته است. همهی نقاط زمین زیر آب رفته است. بناهای سنگی عظیمی هم که در آن زمان همچنان در حال ساخت بوده، کاملاً متوقف شده است. و این چیزی است که ما در نقاط معینی میتوانیم ببینیم؛ مثل «پرو» که بلوکهای عظیم گرانیت از معدن خارج شده بودند و به جایی که باید حمل شدهاند، اما ناگهان به یک توقف کامل رسیدهاند.
نزدیک به ۳۰۰۰ سال تمدن «مایا» در مرکز آمریکا رونق داشت. در کنار بسیاری از دستاوردهای دیگر، «مایا»های باستان تقویم بسیار پیچیده و دقیقی را طراحی کردند. بر اساس نظر محققان برجسته، این تقویم از ۱۱ آگوست ۳۱۱۴ پیش از میلاد مسیح آغاز شده است. اولین دورهی این تقویم حدود ۵۰۰۰ سال پس از آن و در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ به پایان میرسد. اما چرا؟ آیا «مایا»ها دربارهی آیندهی انسان میدانستهاند؟ چیزی که ما فراموش کردهایم، یا ترجیحاً نادیده گرفتهایم؟
دیوید چیلدرس: هیجان زیادی در حال حاضر دربارهی تقویم «مایا»ها که در سال ۲۰۱۲ پایان میپذیرد وجود دارد، که اگر چنین فاجعهای و یا چنین تغییر بزرگی در زمین رخ دهد، کاملاً ناگهانی اتفاق خواهد افتاد. بنابراین ایدهی مردم باستان مثل «مایا»ها میگوید که به نوعی آنها با این موارد آشنا بودهاند و دانش اینگونه دورههای کهکشانی را داشتهاند؛ که به طور آشکاری به یک ویرانی و تغییر کلی در زمین منجر میشود. این یک دانش فوقپیشرفته است که ما انتظار نداریم آنها واجد آن بوده باشند. اینها از کجا میتوانستهاند چنین علمی را به دست آورده باشند؟ ناچاراً به این فکر خواهید کرد که این دانش از موجوداتی فرازمینی حاصل شده باشد.
اگر ما ایدهی این که موجودات بیگانه تقویم «مایا»یی را به عنوان نوعی وسیلهی هشدار از خود به جای گذاشتهاند بپذیریم، آیا ممکن است ابزار فضاشناسی دیگری نیز اینجا در زمین باقی گذاشته باشند؟ و اگر چنین است، چرا برای تمدنهای باستان اهمیت داشته است که ستارهها را رصد کنند؟ از آغاز زمان انسان همواره خیره به آسمان بر جای مانده است. ستارهها به افسانه بدل شدند. خانهی خدایان، و گاهی حتی مکان استراحت انسان. پس هیچ جای تعجبی نیست که انسان باستان یادبودهایی را بنا کرده باشد و به این اشکال روحانی هدیه کرده باشد.
دکتر رابرت شاک: وقتی ما به بناهای باستانی در سراسر دنیا نگاه میکنیم، این بناهای عصر حجری، متوجه میشویم که بسیاری از آنها به شیوهای نجومی تراز شدهاند؛ نسبت به خورشید، نسبت به ستارههای دیگر. مثالهایی بیشمار میتواند در این ردیف قرار بگیرد. مثلاً «استونهنج» (Stonehenge) اساساً یک مشاهدهگر نجومی باستانی است. حدس میزنیم که احتمالاً مورد استفادهی تشریفاتی خاص بوده است. ممکن است که موارد استفادهی مذهبی داشته است. اما کاملاً روشن است که در عین حال کاربردی در مشاهدات نجومی هم داشته است.
دکتر سارا سیگر: تعجبی ندارد اگر وجود «استونهنج»، «اهرام» و یا احتمالاً «خطوط نازکا» بوده که مردم باستان میتوانستهاند اتفاقاتی که در شرف انجام در آسمان بوده را بفهمند، و این که بدانند چه زمانی اتفاق میافتند.
اما چرا انسان عصر حجر این همه به آسمان وابسته بوده است؟ و چرا آنها بناهای سنگی و معابدی را بنا کردهاند تا قادر به رصد حرکت ستارهها باشند؟ آیا تنها به این دلیل که کشاورزان بهترین زمان برای کاشت و برداشت را بدانند؟ یا دلیل دیگری احتمالاً محکمتر از این وجود داشته است؟ آیا همان طور که عدهای به آن معتقد هستند، این بناها نوعی سیستم جهتیاب «جی.پی.اس» برای فضاییها بودهاند؟
«نابتا پلایا» (Nabta Playa) در مصر، واقع در ۸۰۰ کیلومتری جنوب قاهره و در صحرای حبشی مصر، یکی از کهنترین دشتهای نجومی اکتشافی قرار دارد. در سال ۱۹۷۴ «فرد وندورف» (Fred Wendorf) باستانشناس، تقریباً متوجه آن نشد، پیش از این که متوجه سنگ کوچکی در کنار صخرههای نوک تیز آن شود.
رابرت باوال: این دشت بسیار عجیب است. فرم عجیب سنگها، دایرهها و ردیف قرار گرفتن سنگها، ردیفی غریب از گویها و صخرهها و چیزهای دیگر.
کاوشهای بعدی معین کرد که این سیستم متعلق به حدود ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد است، که آن را هزار سال قدیمیتر از مشابه آن، یعنی «استونهنج» میکند.
رابرت باوال: وقتی یک ستارهشناس به منطقه آمد، متوجه شد که اینجا یک منطقهی برگزاری جشن است که بسیار نجومی بوده. نکتهی فریبندهی این دشت آن است که نشان میدهد آنها در هزاران سال پیش ستارهها را رصد میکردهاند، و برای رصد ستارهها در آن زمان، باید اطلاعاتی در زمینهی تغییر جهت محور سیارات میداشتهاند، و این به معنای آن است که آنها منجم بودهاند، منجمین باستان. آنها ستارهشناسانی بسیار پیشرفته بودهاند.
آیا مردمی که «نابتا پلایا» را ۷۰۰۰ سال پیش ساختهاند میتوانستهاند درک کاملی از فیزیک و نجوم داشته باشند؟ چیزی که قابل رقابت با ما باشد و یا حتی برتر از ما؟ و چرا آنها «اوریون» (منظومه شکارچی) (Orion) و «سیروس» (ستاره شباهنگ) (Sirius) را رصد میکردهاند؟ در سال ۱۹۹۴ معمای «نابتا پلایا» حتی شگفتانگیزتر هم شد، وقتی «رابرت باوال» (Robert Bauval) کشف تازهای را دربارهی فلات «جیزه» (Giza) مصر اعلام کرد. هرم بزرگ حاوی چهار لولهی طولانی هوا است. «باوال» به این نتیجه رسید که این لولهها با ستارههای معینی در آسمان همتراز هستند.
رابرت باوال: لولههای جنوبی همراستا با کمربند «اوریون» و «شباهنگ» و لولههای شمالی همتراز با دو ستارهی قطبی هستند. باز هم باید بگویم که این بسیار نکتهی حساسی است. از نظر مهندسی ساختمان، این درست نقطه وسط هدف است. به عنوان یک مهندس، من میدانم که ساختن هرم یک چیز است، اما مسئلهی مهمتر ساختن هرمی با چنین تغییر محوریتی است.
«باوال» همچنین ثابت کرد که سه هرم «جیزه» همراستا با موقعیت سه ستاره در کمربند منظومهی «اوریون» (شکارچی) هستند. اما دقیقاً شگفتی این لولهها و ردیف شدن و نقطهی استقرار «هرمها» در چیست؟
رابرت باوال: ما در حال رمزگشایی یک پیام هستیم. سؤال این است که آیا این پیام یک پیام مذهبی است؟ یا پیامی نجومی؟ واقعیت این است که آنچه که ما بر روی زمین داریم تصویری از یک منظومه است که امروز ما میدانیم زادگاه ستارهها است. ستارهها دقیقاً در این نقطه زاده شدهاند. مصریها هم بر این باور هستند که خدایانشان از ستارهها آمدهاند.
جورج نوری: این میتواند علم ستارهشناسی باستان باشد، یا این که میتواند یک راهنما و نقشه برای جایی باشد که «ای.تی»ها از آنجا میآیند.
اما چرا مردم باستان این همه به منظومههای «اوریون» و «شباهنگ» تکیه داشتهاند؟ برخی فکر میکنند که پاسخ این سؤال در سوی دیگر زمین و در آمریکای شمالی پیدا خواهد شد. «چولولا» (Cholula) در مکزیکو مکان بزرگترین هرم دنیا است. بیش از ۳۰۰۰ سال قدمت آن است و بر آورد شده است که تقریباً ۱۴۰۰ سال طول کشیده است تا به اتمام برسد.
جورجیو سوکالوس: با وجود این که هرم «چولولا» به دلیل رشد گیاهان آنچنان جلب توجه نمیکند، اما در حقیقت بزرگترین بناییست که به دست بشر ساخته شده است. در واقع، بزرگی کل مجموعه هرم «چولولا» در حدود ۴.۴۵ میلیون مترمکعب است، در حالی که هرم بزرگ مصر تنها ۲.۵ میلیون مترمکعب حجم دارد. بنابراین، «هرم بزرگ جیزه» بسیار بلندتر از «هرم چولولا» است، اما از نظر بزرگی حجم آن، هرم «چولولا» بسیار بزرگتر از هرم مصر، و بزرگترین بناییست که بشر تا کنون در زمین ایجاد کرده است.
منشاء هرم ساختهی «اولمک»ها (Olmec) در قرن سوم پیش از میلاد است. بعدها به اندازهی آن افزوده شده و مورد استفادهی «تولتک»ها (Toltec) و «آزتک»ها به منظور تشریفات مذهبی و قربانی کردن انسان قرار گرفته است. اما در کنار تاریخ خونآلود این سازه، آزمایشات انجام شده نشان داد که فرهنگ منطقه درکی قابل تحسین از ستارهشناسی داشتهاند.
مایکل کریمو: این بسیار جالب است که «آزتک»ها دربارهی منشأ خود فکر کرده بودند. آنها فکر نمیکردند که این بنا به دست انسان ساخته شده است، که در واقع تئوری امروز ما است. بر اساس سنن «آزتک»های باستان، هرم «چولولا» به دست موجودی که «غول» خوانده میشده ساخته شده است. اگر به کیهانشناسی «آزتک»ها نگاهی بیندازید، میبینید که این موجودات غولپیکر با سمبلهایی سماوی شناسایی میشوند. کسی که گفته میشود هرم «چولولا» را بنا کرده است، با سیارهی «ونوس» (Venus) شناخته میشود.
«آزتک»ها و مصریان باستان، هر دو، اغلب کرات منظومهی خورشیدی را از هزاران سال پیش از ستارهشناسان اروپایی ردیابی کرده بودند. اما چرا؟ و مهمتر این که، این دو فرهنگ هزاران کیلومتر و تقریباً به اندازهی نصف دنیا از هم فاصله دارند.
دیوید چیلدرس: اغلب باستانشناسان میگویند که همهی این تمدنها در سراسر دنیا، در آمریکا، در جزایر دور افتادهی پاسیفیک (Pacific)، در آسیا و آفریقا و اروپا، که همه از هم دور هستند و هیچ تماسی بین جنوب آمریکا و مصر یا هر تمدن باستانی دیگری وجود نداشته است. ولی حقیقتاً باید یک موضوع دیگری هم وجود داشته باشد؛ همهی این تمدنهای باستانی به نوعی با هم مرتبط بودهاند.
اما آیا این دشتهای مقدس، همان گونه که طرفداران نظریهی «فضانوردان باستان» معتقد هستند، واقعاً به هم متصل بودهاند؟ اگر این طور بوده است، چرا؟ آیا آنها دلیل سفر فضاییها به زمین هستند؟
جورج نوری: این گزارشهایی که به طور مستمر از مردم دربارهی ملاقات «ای.تی»ها و فضاپیماهای آنها میرسد، به وضوح به من میگوید که ما با آنها ملاقات میکنیم و قبلاً هم ملاقات کردهایم. شاید آنها به طور فیزیکی زمین را در دورهای از تمدن ترک کرده باشند، اما به طور مرتب به ما سر میزنند و به دلایلی بررسیمان میکنند.
اگر بیگانگان امروز در حال مشاهدهی ما هستند، منتظر چه ماندهاند؟ یا همان طور که گزارش شده است، آیا قبلاً پیام خود را در دشتهای مسطح به ما رساندهاند؟
در ۱۵۰ کیلومتری غرب لندن و در شهرستان «ویلتشر» (Wiltshire) منطقهی روستایی انگلیسی قرار دارد که تقریباً از هزاران سال پیش به همان شکل باقی مانده است. مزرعههای کوچک، دیوارهای سنگی و تپههای ممتد سبز، محل سکونتی را با امکان آرامش و استقرار فراهم میکند. این منطقهی تاریخی، همچنین محل استقرار شمار زیادی از مناطق مقدس باستانی است که بسیاری از آنها هزاران سال پیش بنا شدهاند.
سوزان تیلور: منطقهای باستانی و دشتی مقدس است که بیشتر بناهای آن سالم هستند. بناهای یادبودی که با آنها آشنایی دارید: «استونهنج»، «ایوبری» (Avebury)، «سیلبری هیل» (Silbury Hill). در اینجا منطقهای کوچک هم وجود دارد که به نظر میرسد منطقهای دستکاری شده از هزاران سال پیش باشد که مراسم مذهبی مقدس در آن انجام میشده است.
اما در سال ۱۹۷۸ دشتهای آرام «ویلتشر» مرکز جنجالی شد که تا به امروز هم ادامه دارد. آن روز در امتداد خطوط ماشینهای کشاورزی یک سری خطوط مدور پیدا شد. هیچ اثری از ردپای انسانی به این علایم ختم نمیشود. در مزرعه گندم و جو و چاودار آنجا، خطوطی هندسی به طرزی استادانه حک شده است. نکتهی جالب توجه دیگر این که، درست مثل خطوط مشهور «نازکا» در پرو، این طرحها هم تنها از بالا قابل مشاهده بودند.
سوزان تیلور: وقتی برای اولین بار آنها را میبینید، به خودتان میگویید؛ این دیگر اینجا چه میکند؟ میخواهم بگویم کاملاً واضح است که این طبیعی نیست.
دکتر توماس بلارد: مواردی مثل این از هزاران سال پیش گزارش شده است، که آن را «دروی ابلیس» (Mowing Devil) مینامیدند. و بنا بر این فرض، ابلیس مزرعهای را ظرف یک شب درو میکرد.
اما این پدیدهها تنها وقتی مورد توجه قرار گرفت که دوایر مزارع گندم در انگلستان ظاهر شدند. در ابتدا چیزهایی بسیار ساده به نظر آمدند. اما هر سال دقیقتر و دقیقتر شدند. به نظر میرسید که هر سال هنرمندانهتر میشدند. یکی از ایدههای قدیمی این بود که نوعی گردباد این اشکال را ایجاد میکند، اما هر چه این اشکال هنرمندانهتر میشد، بیشتر با فعالیتهای فوقطبیعی و مشخصاً «یو.اف.او» مرتبط میشد. بعضی از مردم میگفتند که نوری را در تاریکی شب در مزرعه دیدهاند، و گروهی از مردم آن را حضور «یو.اف.او» قلمداد کردند.
رابرت مور: این دایره در زمینهای «ویلتشر» تنها یکی از ۲۰۰ علامتی هست که تا کنون و ظرف شش ماه گذشته کشف شده است. برای کشاورزان و دانشمندان، چگونگی تشکیل آنها و توسط چه کسی، به یک معمای بزرگ تبدیل شده است.
جای تعجبی نیست که این منطقه مرکز توجه علاقهمندان «یو.اف.او» و نیز مظنون بودن به آن شده باشد. و هر کدام هم توضیحی دربارهی این که چه کسی یا چه چیزی مسئول ایجاد این پدیده بوده است، دارند. اما اگر در حقیقت موجوداتی بیگانه از کرهای دیگر مسئول حقلههای کشتزار بودهاند، چرا انگلستان را انتخاب کردهاند؟ آیا تلاش کردهاند با ما تماس برقرار کنند؟ یا این که در ورای این طرحها، رد پاهایی قابل کشف است؟ و آیا مجاورت با «استونهنج» و سایر دشتهای دیگر این منطقه، هیچ شگفتی بخصوصی دارد؟
دیوید چیلدرس: پس شما ایدهای از این انرژیهای زمینی و سازههای باستانی را دارید، و از طرف دیگر «حلقههای کشتزار» را دارید که در پیرامون آنها ایجاد شدهاند. بعضی از این اشکال به نظر نوعی علامت و نگارش باستانی میرسد.
سوزان تیلور: «حلقههای کشتزار» ما را به زمانی پیش از جدایی علم و معنویت برمیگرداند. وقتی که ما کامل بودیم، و واجد حس کمال بودیم. و این طرحها در منطقهای در نزدیکی دشتهای مقدسی در زمانی دور، که ما همهی اینها را تجربه کردهایم، واقع شده است.
لیندا مولتون هاو: من وقتی اولین عکس را دیدم، به شدت جذب شدم. آیا موجودات فضایی هستند که چنین کاری میکنند؟ آیا با کسی طرف هستیم که میداند چگونه فضا و زمان را خم کند؟ همهی رابطهی ما با جهان و فیزیک کوانتوم در همهی ابعادش تنها با همین «حلقههای کشتزار» به شدت به عقب رانده شد.
دیوید چیلدرس: قطعاً یک نظریه این است که موجودات فرازمینی دارند تلاش میکنند تا به شیوهای وسیع و در سطح رسانهای با ما ارتباط برقرار کنند. «حلقههای کشتزار» در همهی روزنامههای سراسر جهان بازتاب داشت. احتمالاً این همان چیزی هست که آنها میخواهند.
سوزان تیلور: اینها با دقت طراحی شدهاند؛ تصادفی نیستند؛ نه اندازهی آنها و نه شکلشان و نه حتی مکانی که در آن جای گرفتهاند. هیچ کدام تصادفی نیست. یک فکر پشت این کار پنهان است که این تصمیم را گرفته است. این فکر کجاست؟ جسمی که این فکر در آن است چه شکلی است؟
دانشمندان تلاش میکردند تا برای این پدیده توضیحی بیابند. تا این که در سال ۱۹۹۱ دو نفر بریتانیایی شوخی عجیبی کردند. «داگ باوئر» (Doug Bower) و «دیوید چورلی» (Dave Chorley) قدم جلو نهادند و اعلام کردند که آنها مسئول این کار بودهاند.
دکتر توماس بلارد: این دو نفر نشان دادند که چطور میشود ظرف یک شب و با ابزاری ساده «حلقههای کشتزار» را ایجاد کرد. در این حال بود که مردم گفتند: بسیار خُب، پس این میتواند توضیح این ماجرا بوده باشد.
کمابیش، برخی از محققین با این شوخی همراه شدند؛ که دو نفر مرد مسن توانسته باشند دقیقاً صدها طراحی را در تاریکی شب با چند تخته و چند تکه طناب انجام داده باشند.
سوزان تیلور: البته این خیلی تأثیرگذار بود. هنوز هم وقتی به سراغ مردم میروید میشنوید که: اوه، فراموشش کن. آن دو پیرمرد نشان دادند چه بوده، چقدر ساده هستید. اینها چند سال پیش به دست این دو مرد انجام شد. چرا هنوز هم این همه به این مطلب توجه میکنید؟ این جعل اطلاعاتی بسیار تأثیر برانگیز بود.
ادامه دارد…
این مقاله در ۳ قسمت تهیه شده است: | قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم |