در اوایل سال ۱۹۷۰ دانشمند ناسا «جوزف بلومریخ» (Josef Blumrich) آنچه را حزقیل شاهد آن بوده را به عنوان یک کشتی فضایی نپذیرفت.
جورجیو سوکالوس: «جوزف بلومریخ» استاد دانش راکت است. او روی«پروژه ماه» «ناسا» کار کرده و از نگاه یک مهندس راکت به آنچه که در اولین بخش از سورهی «حزقیل» آمده توجه کرد. پس از سپری کردن ماههای متوالی جستجو، «جوزف بلومریخ» به این نتیجه رسید که آنچه که «حزقیل» شاهد آن بوده، حقیقتاً نوعی فضاپیما است.
«جوزف بلومریخ» کتابی به نام «کشتی فضایی حزقیل» (Spaceship of Ezekiel) نوشت. چند سال پس از آن، یک مهندس ساختمان به نام «هانس هربرت بایر» (Hans Herbert Beier) طرحی اوزلید از بخش دوم سورهی «حزقیل» تهیه کرد؛ همان قسمتی که در آن به «حزقیل» گفته شد تا بنای بدون سقفی برای ارابههای پرنده بسازد.
جورجیو سوکالوس: کشتی فضایی «حزقیل» کاملاً در قلعهای که «هانس هربرت» شبیهسازی کرده بود جای گرفت. بنابراین، آن چه که ما در اینجا داریم، اثبات نظریه با دلیل است. ما مهندسی مکانیک «ناسا» و مهندسی ساختمان «ناسا» را در کنار هم داریم. آنها از کار هم بیخبر بودند، ولی هر دو قطعه به هم میخورند، درست مثل قطعات پازل. این شاهدی است که در هر محکمه قانونیای میتوان به آن استناد کرد.
گراهام هنکاک: من فکر میکنم دانشمندان با نظریهی تمدن گم شده راحت نیستند، چون به طور خلاصه باید بگویم که شواهد آن بسیار مبهم است. اینگونه نیست که به محض مواجه شدن با آن کاملاً روشن و آشکار باشد، و نتیجه این که، علم به این ایده روی خوش نشان نمیدهد. برای این که کاملاً پذیرفته شود، به شواهد بسیار بیشتری نیاز خواهد بود.
جورجیو سوکالوس: خدایی که ما به آن باور دارم، نیازی به وسیلهی نقلیهای که او را از نقطه «آ» به نقطهی «ب» ببرد ندارد. هر آنچه که در متون کهن شرح داده شده است «خدا» نبوده، بلکه سوء برداشتی از موجودات فضایی حقیقی بوده که پیشینیان ما تفسیری معنوی و فوق طبیعی برای آن اتخاذ کردهاند. و چرا؟ به دلیل عدم درک تکنولوژی. و این همان سرنخ پنهانی است که دربارهی همهی تئوریهای فضانوردان باستان صدق میکند.
اما در حالی که متون کهن رد پاهایی سردرگم کننده دربارهی گذشته به ما ارایه میدهند، در عوض، شواهد فیزیکی حتی تصویر روشنتری را برایمان نقش میزنند. اما آیا دانش مدرن سرانجام ایدهی فضانوردان باستانی را تایید میکند؟
دکتر رابرت فریزبی: این که آیا تمدنهای باستانی در روی زمین به تکنولوژی دسترسی داشتهاند؟ البته به نظر میرسد که به هر حال یک اتفاقاتی افتاده است.
در بزرگترین بناهای ساختمانی و معادن امروزی، ماشینهای عظیم حفاری مشغول کندن و بریدن و حمل سنگ هستند. این ساختههای دست بشر، سازندههای خود را جا میگذارند و کار هزاران انسان را با تکنولوژی هیدرولیک مدرن به انجام میرسانند. بدون چنین تجهیزاتی، ساختمانسازها هرگز نمیتوانستند آسمانخراشهای مدرن بسازند. همان طور که هزاران سال پیش نیز، تمدنهای کهن وقتی بناها و معابد خود را با سنگهای عظیم بنا میکردند، همین کار را انجام میدادند. این بلوکهای عظیم با وزن یک صد تن، حتی برای مهندسان امروزی نیز زورآزمایی بزرگی به شمار میآید.
هزاران سال پیش نیز مردم آنها را از صخرههای یکپارچه بریدهاند، کیلومترها حملشان کردهاند، و سپس آنها را بلند کرده و دقیق در جای خود گذاشتهاند. اما چگونه؟ آیا این بلوکهای سنگی عظیم را با چکش کندهاند؟ با اسکنه تراشیدهاند؟ و با سیمهای مسی کشیدهاند؟ همان طور که اکثر باستانشناسان به آن معتقدند؟! آیا آنها میتوانستهاند این قطعات را برداشته و حمل کرده باشند بدون این که از هیچ سیستم کششی و یا چرخ استفاده کرده باشند؟ یا این که تمدنهای باستانی تکنولوژی پیشرفتهای در اختیار داشتهاند که از آن زمان مفقود شده و از چشم علم پنهان مانده است؟
رابرت باوال: در «جیزه» (Giza) شما تنها هرمها را ندارید. منشاء هرمها به جایی ختم میشود که مصرشناسان به آن میگویند «درهی معابد». احتیاجی به یک مهندس راکت نیست تا وقتی که به آنجا میرسید دریابید که یک چیزی اینجا جور در نمیآید. در حالی که «اهرام» با بلوکهایی به وزن دو تا سه تُن ساخته شدهاند، معابدی که کمی با اهرام قابل مقایسه هستند متشکل از بلوکهایی به وزن یکصد تن و برخی حتی دویست تن هستند. اجازه بدهید به شما بگویم که یکصد تن بلوک یعنی چه؛ اگر شما یکصد ماشین سواری را بردارید و به هم پرس کنید، یکی از این بلوکها ایجاد می شود. اولاً چگونگی حمل این بلوکها را که ندیده بگیریم، مطلب این است که چرا آنها خواستهاند از بلوکهای یکصد تُنی استفاده کنند؟ این اصلاً با عقل جور نیست.
دیوید چیلدرس: هیچ دلیلی برای آنها نمیتوانسته وجود داشته باشد که بخواهند بلوکهای گرانیتی را در سایز تریلی بسازند. این مثل این است که بگوییم: «بسیار خُب، بیایید کاری انجام دهیم؛ اما کاری کنیم که تا آنجا که ممکن است سخت باشد.»
جورجیو سوکالوس: دلیل قانع شدن من دربارهی به کار رفتن تکنولوژی پیشرفته در ساخت این صخرهها میتواند این باشد که اگر ما امروز به یک معدن سنگ برویم و به سایز ماشینآلاتی که به منظور مشابهی به کار میروند نگاهی بیندازیم، میبینیم که این ماشینها بسیار عظیمالجثه هستند.
باورمندان به تئوری بیگانگان باستانی معتقد به این نیستند که فضاییها این بناهای حیرتآور را ساختهاند، بلکه معتقدند که آنها نوعی ابزار تکنیکی که قابل استفاده باشد را در اختیار پیشینیان ما نهادهاند. مهندس متخصص «کریستوفر دان» (Christopher Dunn) و نویسندهی کتاب «تکنولوژیهای فراموش شدهی مصر باستان» (Lost Technologies of Ancient Egypt) دهها سال را به مطالعهی ابزار به کار رفته توسط مصریهای باستان پرداخته است.
کریستوفر دان: ما به طور عمومی توسط مصرشناسان به این باور رسیدهایم که مصریان باستان ابزاری ساده داشتهاند. هر روز سر کار میرفتهاند و از توپهای سنگی و اسکنههای مسی یا تیوبهای مسی استفاده میکردهاند و با سمباده در سختترین سنگهای زمین دایورایت و گرانیت، سوراخ ایجاد میکردهاند. و آنچه که من در طی سالها جمعآوری کردهام، اطلاعاتی است که در واقع در تضاد با تصور ابزار ساده است.
«کریستوفر دان» در مصر توانست مکانهایی باستانی را برای اولین بار مورد مطالعه قرار دهد. آنچه که او به آن دست یافت، هم یک انقلاب بود، و هم جنجال برانگیز.
کریستوفر دان: اگر شما نگاهی به فلات «جیزه» و سنگهایی بیندازید که در واقع در «هرم بزرگ» (Great Pyramid) و «هرم کَفرع» (Khafre Pyramid) و «هرم مِنکارا» (Menkaura’s Pyramid) جای گرفتهاند، میبینید که دو و نیم میلیون بلوک سنگی تنها در «هرم بزرگ» به کار رفته است. آنها باید روش مؤثری برای بریدن سنگها میداشتهاند تا بتوانند آنها را به اندازه ببرند و در جای خود بگذارند. باید کسی بوده باشد که آنجا بایستد و بگوید: بسیار خُب! من حالا یک بلوک به این سایز لازم دارم. و دیگران این بلوک را در چنان سایزی فوراً به او رسانده باشند.
در حال جستجوی چندین کیلومتر اطراف «جیزه» در «ابو رواش» (Abu Rawash)، «کریستوفر دان» از روی بریدگیهای عمیقی در یک بلوک گرانیت، با یک رد پا مواجه شد.
[ شیارهای روی سنگ که نشانهی استفاده از ابزار برش هستند ]
کریستوفر دان: وقتی برای اولین بار دیدمش اصلاً نمیتوانستم بفهمم که به چه کاری میآید. تنها بعد از روزهای متوالی چیدمانهای متعدد و گاهی بیدار شدن ساعت ۳ صبح، خاراندن سر و فکر کردن به این که: آخر اینها چگونه آن را بریدهاند؟ بالاخره دریافتم که تنها راهی که آنها در واقع میتوانستهاند آن را ببرند، ارهای بوده که ۱۰ متر قطر داشته باشد.
ایدهی این که مصریان باستان از ارهای غولپیکر استفاده کرده باشند، مقاومت اغلب باستانشناسان را بیشتر برانگیخت، اما «دان» قانع شده بود.
کریستوفر دان: به عنوان یک مهندس قدیمی، من به دنبال علامتهای ابزاری هستم. هر جا بروم به دنبال همانها میگردم. و البته متهم به این اصطلاح هستم که «وقتی به قصد جستجوی چیزی بروی، احتمالاً همان را مییابی»، چرا که به موضوع از فیلترهای بخصوصی نگاه میکنی. این را قبول دارم، موافقم، اما سؤال این است که چرا باید این علامت وجود داشته باشد؟ رد ماشین کاملاً در اینجا برای من واضح است. اما در آن زمان هیچ ماشینی وجود نداشته. خُب من چه کنم؟ من تنها به دنبال رد به جا مانده از ماشینآلات هستم و آنها همه جا هستند. روی مجسمهها میتوانید پیدایشان کنید. میتوانید آنها را منحصراً در موزهی «لاکسور» (Luxor Museum) بیابید. به نظر میرسد که نوعی نشانهگذاری در کنار نشیمنگاه «آمون» (Amon) در محل برخورد با نیمکت وجود دارد که یک بریدگی هم در زیر آن دیده میشود، یک لغزش ابزار. بنا بر این باید ابزاری بوده باشد که این همه کارآمد بوده است.
«دان» همچنین بر این باور است که گودشدگیهای بزرگ روی زمین در «جیزه» چنان که اغلب باستانشناسان به آن معتقدند، جایگاه «قایق» نیست، بلکه جای استقرار «ارّه» ۱۰ متری است.
کریستوفر دان: به فکرم رسیده بود که آنها در واقع جایگاه اره هستند. ارهها در این جایگاهها نصب میشدهاند و آنها بلوکها را پیش از این که در «هرم بزرگ» نصب شوند، از روی اره عبور میدادهاند.
معمای دیگر این است که چگونه میلونها سنگ برداشته شده و به دقت در جای خود گذاشته شدهاند.
فیلیپ کوپنز: چیزی که در ساختمانسازی مدرن قابل مشاهده است این است که در ساخت یک بنای بزرگ نیاز به این دارید که ابزاری بزرگ بسازید تا به ساخت بنای بلند شما کمک کند. این چیزی است که باستانشناسی هرگز به آن اشاره نکرده است.
سه تا از بزرگترین سنگهای ساختهی دست بشر در جهان در «معبد ژوپیتر» (Temple of Jupiter) در «بعلبک» (Baalbek) لبنان یافت شده است. هر کدام وزنی معادل ۱۰۰۰ تن و یا دو میلیون پاوند دارند. معدن نزدیک به این منطقه حاوی سنگهایی حتی بزرگتر از این است، که به سنگهای حامله معروف هستند. بلوک غولپیکر مستطیل شکلی، وزن غیر قابل باوری معادل ۱۲۰۰ تن دارد. حرکت دادن آن در دنیای امروز نیازمند قدرت ۲۱ جرثقیل سنگین است.
پیتر پالوتیکوف: در صنعت ساختمانسازی اگر یک پروژه به خصوص در جایی در حال ساخت باشد، به طور اخص در منطقهای کوهستانی، چگونه میتوان چنین ابزار، ماشینها و جرثقیلهایی را به آنجا حمل کرد؟ اینها بسیار سنگین هستند و واقعاً غیرممکن است بتوان آنها را به محل برد.
رابرت باوال: ما باید فرض کنیم مردمی که اهرام را ساختهاند چرخ نداشتهاند و هیچ وسیلهی کششی و آهن هم در اختیار نداشتهاند. در واقع آنها به غیر از قدرت فوقالعادهی انسانی و تکههای ریسمان، هیچ نداشتهاند. این گفته با شواهد جور در نمیآید.
راجر هاپکینز: من عملکرد کششی را در مصر علیا انجام دادهام. هزاران نفر در این پروژه و در بخشهای مختلف آن همکاری داشتهاند تا قطعه سنگهای بسیار شکننده را نه با وزنهای هزاران تنی، بلکه در صدها تُن جابجا کنند. بله میتوانید از ریسمان استفاده کنید، اما ناچارید از ماشینآلات دیگری هم بهره ببرید.
اما اگر تمدنهای باستانی تجهیزات مکانیکی مدرن در اختیار نداشتهاند، چگونه سنگهای مگاتُنی را جابجا و بلند کردهاند؟ برخی بر این باورند که این مردم از تکنولوژی پیشرفتهای که فضاییها در اختیارشان نهاده بودند بهره بردهاند.
دیوید چیلدرس: باید از خودتان بپرسید که چرا آنها میخواستهاند سعی کنند کاری را به انجام برسانند که به شکلی باورنکردنی مشکل بوده است؟ پاسخ به چرایی این کار این خواهد بود که به نوعی این کار برای آنها چندان هم مشکل نبوده و کار آسانی بوده است.
جورجیو سوکالوس: توضیح فشردهای از این که چگونه این سنگهای عظیم از معدن به محل ساخت رسیدهاند وجود دارد: کارفرماهای سازنده توانایی استفاده از نوعی عنصر سفید رنگ را داشتهاند که روی سنگ میپاشیدهاند، روی آن سوار میشدهاند و بلوک سنگی را هل میدادهاند، به طوری که ۲ متر به جلو رانده میشده. درست مثل این که جادو کرده باشید. اما آیا این بلوکها واقعاً با جادو جابجا شدهاند؟ البته که نه، نوعی تکنولوژی در این میان به کار رفته است.
دیوید چیلدرس: این بخشی از نتیجهگیری است. برای این که بتوان واقعاً حجم عظیمی از سنگ را به این شکل جابجا کرد، باید شناورشان میکردهاند. به زبانی دیگر، به بیوزنی میرسیدند و سپس آن را در هوا حرکت میدادند؛ با نوعی وسیله که میتوانسته حتی یک ماشین دستی باشد، مثل سلاح پرتویی.
روش انسانهای باستان برای حرکت دادن بلوکهای بزرگ فقط یکی از معماها است. معمای مهمتر چگونگی تراش دادن این سنگها است. چگونه یک تمدن ماقبل تاریخی چنین نقشهای پیچیدهای را در گرانیت سخت ایجاد کرده است؟ استاد سنگتراش و مجسمهساز «راجر هاپکینز» (Roger Hopkins) ابزار پیشرفتهی گوناگونی را در برش و شکل دادن به سنگهای سخت به کار میبرد. ابزار پرقدرتی مثل سیمهای الماسه و صیقل دهندههایی که به او این امکان را میدهند تا هنری مدرن از بلوک گرانیت غولپیکری بسازد که از معادن منطقه به دست میآید. اما هنوز هم با وجود در دست داشتن ابزاری با تکنولوژی بالا، «هاپکینز» نمیتواند آنچه را که تمدنهای کهن در هزاران سال پیش به انجام رساندهاند تکرار کند. آیا روشهای مهندسی پیشرفته میتواند مدرک غیرقابل انکاری باشد که ثابت میکند انسان از کمک موجودات فضایی بهرهمند بوده است؟
راجر هاپکینز: ظرافت بعضی از این کارهایی که من دیدهام باور نکردنی است. میتوان آن را با دست به انجام رساند، اما برای انجام آن به زمانی غیر قابل تصور نیاز است. به علاوه، شما نیازمند سالها تجربه خواهید بود تا قادر باشید آن را درست از کار درآورید.
جورجیو سوکالوس: از نظر من، ملموسترین قطعه شاهد مدعای ما مبنی بر امکان وجود تکنولوژی موجودات فضایی، زمانی است که ما به تکنیک برش سنگ در زمان باستان نگاه میکنیم، زیرا به طور مثال حتی خود ما امروزه هم نمیتوانیم آنچه را که منتسب به دستاورد تراشکاری پیشینیان ما هست تکرار کنیم.
«پوما پونکو» (Puma Punku) مجموعهی بزرگی از معابد است که در فلاتهای مرتفع «بولیویا» واقع شده است. اغلب باستانشناسان این منطقه را متعلق به ۲۰۰ سال پیش از میلاد میدانند. مردم منطقه نه زبان نوشتاری داشتهاند و نه چرخ، اما به شکلی توانستهاند یکی از بغرنجترین ساختارها را بنا کنند. نظریهپردازان بیگانگان باستانی «پوما پونکو» را دلیلی روشن از تجلی موجودات فضایی میدانند.
جورجیو سوکالوس: خرابههایی که ما در «پوما پونکو» میبینیم در یک کلام غیرعادی است. «پوما پونکو» منطق را به مبارزه میطلبد.
فیلیپ کوپنز: جذابیت «پوما پونکو» تنها این نیست که سنگهایی تک به تک و به شکلی بینقص در کنار هم گذاشته شده باشند، بلکه این واقعیت است که سنگها طراحی شگرفی دارند که نیازمند استفاده از علم ریاضیای هستند که بسیار بسیار فراتر از آن چیزی است که ما در حال حاضر از آن بهرهمند هستیم. در عین حال به شکلی در گذشته کسی آن را به منظوری به خصوص ساخته است، و به روشی که حتی برنامههای کامپیوتری امروز نیز به این نتیجه میرسند که این چگونه ممکن است؟
جورجیو سوکالوس: در ارتفاعات بولیوی در«پوما پونکو» هستیم. بعضی از این بلوکها هر کدام ۴۰ تا ۵۰ تُن وزن دارند. چه دارید که در این باره به ما بگویید؟
راجر هاپکینز: آنها توانایی برش سنگ را به شکل بسیار دقیق از ۵۰۰۰ سال پیش داشتهاند. میخواهم بگویم که این تقریباً باور نکردنی است. این برشهای مسطحی که اینجا هست واقعاً تحسینبرانگیز هستند و بعضی از برشهای ظریفتر را ببینید، همهی این برشهای داخلی کاری بسیار دشوار است. میخواهم بگویم که حتی برای ما هم با تجهیزاتمان کاری دشوار است که چنین ظرافتی را ایجاد کنیم. و در مورد قالبها باید بگویم که یک کار بسیار شاق است. یعنی اگر ما بخواهیم چنین کاری را امروزه انجام دهیم، باید از ماشینهای «سی.ان.سی» که با کامپیوتر هدایت میشوند استفاده کنیم که قلم الماسه دارد و در آن قالبی داریم که کامپیوتر همان را الگوبرداری میکند. حتی آن موقع هم ممکن است به این دقت از آب در نیاید.
اما مردم باستان از کجا توانستهاند چنین تکنولوژی را ایجاد کنند؟ آیا این واقعاً ممکن است که موجودات فضایی روشهای معماری و ابزار آن را فراهم کرده باشند؟
مایکل دان: من وقتی این بلوکها را دیدم واقعاً فکر نمیکردم که بریده شده باشند. اولین چیزی که در واقع به ذهنم رسید این بود که اینها بسیار شبیه به بافت بلوکی سیستم «فرنک لوید رایت» (Frank Lloyd Wright) است که در ساخت بناها در کالیفرنیا و در اوایل ۱۹۲۰ استفاده کرد. آنچه که او انجام داد این بود که بتن را در قالب ریخت.
جورجیو سوکالوس: در حقیقت افسانههای کهن «اینکا»یی (Inca) میگوید که آنها قادر به نرم کردن سنگ بودهاند. برای مثال در «ساکسی هُوامان» (Sacsayhuaman) ما بلوکهای سنگی و دیوارهای سنگی غول پیکری داریم که به نظر میرسد ابتدا ذوب شدهاند، در جای خود قرار گرفتهاند و سپس سنگ دوباره سفت شده است.
چند صد کیلومتری شمال «پوما پونکو» منطقهی «ماچو پیچو» (Machu Picchu) در بالای رشته کوههای «آند» در پرو قرار گرفته است. که توسط «اینکا»ها در قرن پانزدهم ساخته شده است. این قلعهی سنگی پس از یک صد سال، ناگهان متروکه شد. «ماچو پیچو» نیز همانند «پوما پونکو» نشانههایی از شواهد معماری و سنگهای قالبریزی شده را دارد.
مایکل دان: نظرم این است که هر کسی که پشت این ماجرا بوده است از اول تا به آخر فکر آن را کرده است. آنها سنگها را حفاری نکردند که بعد گفته باشند حالا چطور باید اینها را جابجا کنیم؟ آنها از همان ابتدا تا به انتهای کار میدانستهاند که چه کارهایی باید انجام شود. با هر تکنیک و یا تکنولوژیای که به کار بردهاند، این برایشان مسئلهی مهمی نبوده است. در این صنعت امروزه نوعی قانون وجود دارد که میگوید «هر قدر میتوانی سادهاش کن».
بر اساس تجربه، «مایکل دان» بر این باور است که سادهترین راه برای ساخت دیوارهای محکم «ماچو پیچو» میتوانسته حمل صخرههای کوچک به منطقه و ذوب کردن آنها و نیز استفاده از قالب برای اندازه و شکل مطلوب بوده باشد.
مایکل دان: این میتوانسته بسیاری از مشکلات ساخت این دیوارها را حل کند. اول از همه، شما شکل موردنظر را دارید، همه در یک اندازه، پس میتوانید تضمین کنید که کاملاً به هم چفت میشوند، که اگر صنعتگرانی متفاوت آنها را بریده باشند، چنین نخواهد بود.
راجر هاپکینز: ذوب کردن سنگها و ریختن آنها در جای خود، حرارتی غیرقابل تصور تنها برای ذوب سنگ نیاز دارد. من یک مشعل ذوب سنگ دارم که گاهی برای شکل دادن به گرانیت از آن استفاده میکنم و باید بگویم که حرارتی بالغ بر سه هزار درجه تولید میکند! سه هزار درجه. این حرارت بسیار بالایی است.
مایکل دان: وقتی برمیگردیم به زمان باستان و تکنولوژیای را میبینیم که آنها در واقع نباید میداشتهاند، تنها دو امکان باقی میماند: یا خدا این کار را انجام داده، که ما واقعاً هیچ فکر نمیکنیم این اتفاق افتاده باشد؛ و یا این که نوعی تمدن پیشرفته از سیارهای دیگر آمده و به آنها نشان داده که چگونه آن را انجام دهند. بعد هم وسایل و ابزار خود را برداشته و رفتهاند.
جورجیو سوکالوس: در پشت این ماجرا این مطلب نهفته که هیچ یک از این بناهای تاریخی به وسیلهی موجودات فضایی ساخته و پرداخته نشدهاند. این ما انسانها بودهایم که آن را با «تکنولوژی موجودات فضایی» ساختهایم.
راجر هاپکینز: این کاملاً امکانپذیر است که کسانی به اینجا آمده و بسیاری از امور را راهبری میکردهاند و میخواستهاند نوعی رد پا از خود به جا بگذارند. اگر شما بخواهید اثری دایمی از خود به جا بگذارید، تنها راه ممکن در این کار، ثبت آن در سنگ است.
اما اگر حقیقتاً موجوداتی پیشرفته از سیارهای دیگر تکنولوژی خود را به زمین آورده باشند، آیا این فضانوردان دوران باستان هیچ یک از ابزارهای خود را پشت سر خود جا گذاشتهاند؟ روش استفاده شده در ساخت مجموعهی عظیم سنگی مثل «پوما پونکو» و «اهرام مصر» یک معما بر جا میگذارد. اما ابزارهای به کار رفته در ساخت آنها چطور؟ آنها کجا هستند؟ و آیا این امکان هست که آنها رد پایی از چگونگی خلق این بناهای عظیم به جا گذاشته باشند؟
راجر هاپکینز: بسیاری از معماریهای معماگونهی کهن در زمانی به انجام رسیده که هیچ فلزی به نام استیل وجود نداشته است. آنها سرب در اختیار داشتند که میتوانستهاند آن را با کوبیدن سخت کنند. اما هنوز هم نمیتوانستهاند یک ترک هم در سنگهایی مثل بازالت و گرانیت ایجاد کنند. پس ناچار بودهاند از مقدار بسیار بیشتری تکنیک پرزحمت استفاده کنند. یا این که نوعی تکنولوژی پیشرفته داشته باشند که از من که چهل سال است در این رشته هستم پنهان است.
کریستوفر دان: ابزارها و ماشینها باید در این امر برای ساختن اهرام همسان باشند. هنر رساندن این مجسمهها به بالاترین حد ظرافت. هنر ظرافت مدرن در چهارگوشههای سنگی که امروز تنها میتوانید آن را در آزمایشگاههای فنی ایجاد کنید. و سؤال بزرگ این که: ابزارها کجا هستند؟
در اواخر قرن نوزدهم، باستانشناس انگلیسی «سر فلیندرز پتری» (Sir Flinders Petrie) محقق مصرشناس به جستجو نه برای بزرگترین اشیاء، بلکه کوچکترین آنها پرداخت.
دکتر دبی چلیس: «پتری» با دیدن امکانات تکنولوژی مصری در ابتدای تاریخ کاملاً شگفتزده شد. به طور اخص او مرتباً به دنبال این بود که آنها چگونه کار میکردهاند؟ چگونه کارشان را توسعه دادهاند؟ و به طور خلاصه، چگونه ابزارشان را بینقص کردهاند؟
[ سر فلیندرز پتری ]
کریستوفر دان: ما عموماً آموزش داده شدهایم که مصریان باستان ابزاری ساده داشتهاند و آنچه که «پتری» منتشر کرد، اطلاعاتی است که به نظر میرسد در واقع با آن تصور در تضاد است.
دکتر دبی چلیس: این یک نمونه از کار مته است. میتوانید خطوط کاملاً صاف آن را ببینید. میتوانید تکنولوژیای که آن را برای استفاده ایجاد کرده ببینید. میتوانید ببینید که این لوله از هر جهت بینقص است، و در انتهای دیگر باریک میشود.
این یک قطعه از کاسهای از جنس دایورایت است؛ یکی از سختترین عناصر. و میتوانید ببینید روی این قطعه اثر ماشین خراطی است. و بسیار جالب است که توانستهاند چنین اثری را روی چنین مادهی سختی ایجاد کنند.
در بین تمام ابزارهایی که توسط «پتری» کشف شد، یکی سرآمد همهی آنها بود. در حال کار در داخل هرم بزرگ، «پتری» به لولهی دریل شدهای برخورد که از جنس گرانیت بود.
دکتر دبی چلیس: دریلکاریهای لولهای متعلق به مصر باستان است که تقریباً رایج بوده است، و «پتری» تعداد قابل توجهی از آنها را پیدا کرده است. مطلب جالب توجه در یکی از آنها که او در «جیزه» یافت، این است که از جنس سنگ بسیار سختی بود که با دقت تراش خورده بود. با ظرافت تمام شیار خورده بود.
همان طور که در تصویر میبینید، شیارهای بسیار دقیقی روی آن است. خطوطی که دقیقاً دو میلیمتر از هم فاصله دارند. میتوانید ببینید که به شکلی یکدست دور تا دور نقش شده است. به سختی میتوان هیچ موجی در آن دید. او به شدت از این پدیده حیرتزده شده بود. در دوران حیاتش به طور پیوسته به آن سر میزد. تئوری او این بود که مصریها قطعاً دسترسی به الماس یا سنگ دیگری داشتهاند تا بتوانند این را ببُرند. مطلب جالب تئوری «پتری» در مورد چگونگی ایجاد خطوط دریل شده این که، او هرگز هیچ الماسی در مصر باستان پیدا نکرد. پس آنها کجا بودند؟ کجا رفته بودند؟ ما نمیدانیم.
اگر مصریان باستان الماس در اختیار نداشتهاند، شیارهای دریل چگونه بر روی گرانیت ایجاد شده بود؟ آیا «پتری» به طور تصادفی ابزار تولیدی موجودات فضایی را کشف کرده بود؟ «کریستوفر دان» متخصص ماشینآلات، با خلق یک دریل که با ابزار شناخته شده و تکنیک مصر باستان کار میکرد، تصمیم به یافتن پاسخ برای این پرسش گرفت.
کریستوفر دان: برای آزمایش تئوری مصرشناسان دربارهی چگونگی دریل کردن گرانیت توسط مصریان باستان، من یک لوله برداشتم و یک دسته برای آن درست کردم و از سمباده و کربنات سیلیکون استفاده کردم. و بعد از ساعتها چرخش و دریل کردن در این قطعه گرانیت بالاخره به اندازهای گود شد که من بتوانم یک قطعه از آن در بیاورم. دلیل این کار این بود که بتوانم سطح آن را ببینم. نه تنها سوراخِ ایجاد شده که قطعهی بریده شده را هم بررسی کنم.
قدم بعدی، استفاده از میکروسکوپ پرقدرت صنعتی برای مقایسهی قطعهی بریده شده با یکی از قطعههای موجود در موزهی «پتری» بود.
کریستوفر دان: ما قطعهی دریل شده با سمباده و لولهی مسی را زیر میکروسکوپ گذاشتیم و همان طور که در تصویر میبینید، در سطح قطعه خطوط خیلی واضح نیستند. هیچ چیز بخصوصی در خطوط ترسیمی با استفاده از سمباده و مس به چشم نمیخورد. حالا قطعهی متعلق به موزهی «پتری» را بررسی میکنیم و چیزی کاملاً متفاوت مشاهده میکنیم. خطوط کاملاً روشن و تا حدی عمیق هستند. اصل ماجرا همیشه در جزییات پیدا میشود و جزییات این قطعهی بخصوص چیزی است که من آن را یک مدرک غیرقابل انکار میدانم، که تعیین میکند چه اعتباری باید برای مصریان باستان قایل باشیم.
«کریستوفر دان» غرق در اکتشاف خود، تجربهی دیگری را با استفاده از ابزار ظریف خود به آزمایش گذاشت.
کریستوفر دان: همان طور که میبینید این سطح یک صفحه معاینه فنی است، احتمالاً در ضخامت ۱۰,۰۰۰/۲ اینچ که یک دهم ضخامت موی انسان است. من واقعاً متحیر شدم وقتی به معبد «سراپیم» (Serapeum) رفتم و ابزار سنجش را در تقاطع سطوح گذاشتم و متوجه شدم که آنها کاملاً با ابزار سنجش مخصوص من منطبق بودند. اگر یک تکه کاغذ را زیر یک لبه از این تیغه بگذارید، فقط یک تکه کاغذ، میتوانید ببینید که نور از زیر آن بیرون میزند. همین ظرافت، در چهارگوشههای درون «سراپیم» به کار رفته است. میتوانم بگویم حدود ۱,۰۰۰/۲ اینچ که کاملاً حیرتآور است. چون چنین دقتی نمیتواند تصادفی باشد. برای من بسیار حیرتآور بود. بسیار مبهوت کننده بود که به مصر بروم و با امکاناتی که ظاهراً ۳۰۰۰ سال قدمت دارند مواجه شوم که همین ظرافت را دارند. من واقعاً حیرت کردم.
راجر هاپکینز: من شواهدی از حکاکی روی گرانیت در مصر دیدهام که با بریدههای کوارتز ایجاد شده. فکر میکنم آنها به این شکل سنگ را میتراشیدهاند. البته این فقط یک امکان هست. میخواهم بگویم که این واقعاً کار شاقی است. یعنی ما داریم دربارهی کاری حرف میزنیم که کسی باید سالها آن را ادامه دهد تا این طور از آب در بیاید.
جورجیو سوکالوس: حالا مسئله من این هست، ما الان یک سنگتراش واقعی و زنده داریم، خود شما، حالا به اینها نگاه کنید، دود از سرشما بلند میشود.
راجر هاپکینز: اجازه بدهید این طور بگویم. من یک مشتری داشتم که از من خواست چنین کاری را برایش انجام بدهم؛ و من با هیچ مبلغی حاضر نشدم به این کار دست بزنم، چون نمیخواهم وقت خودم را تلف کنم تا یک کاری را تکرار کرده باشم.
ادامه دارد…
این مقاله در ۳ قسمت تهیه شده است: | قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم |