آیا ممکن است «آیزنهاور» با فرازمینیها ملاقات کرده باشد؟ اگر اینگونه باشد، این یکی از مهمترین رویدادهای ریاستجمهوری در تاریخ ما است. و بعلاوه این اولین و آخرین باری نیست که رییسجمهور ایالات متحده وجود پدیدهی یوفوها را انکار میکند. رهبران ما دربارهی یوفوها و فرازمینیها چه میدانند؟ آنها چه اطلاعاتی را از عموم مردم پنهان میکنند؟ برای کشف این حقیقت، پروندههای بازرسان موفان را برای شما میگشاییم.
دوایت دی. آیزنهاور / اولین برخورد، فرودگاه (موروک)، ۱۹۵۴
بیستم فوریه ۱۹۵۴، «پالم اسپرینگز» Palm Springs ، کالیفرنیا. پرزیدنت «دوایت دی. آیزنهاور» Dwight D. Eisenhower وارد شهر شده است. او یک سفر برنامهریزی نشده و غیرمنتظره دارد.
در شب بیستم فوریه سال ۱۹۵۴، رییسجمهور «آیزنهاور» برای تعطیلات به «پالم اسپرینگز» رفت. رییسجمهور داشت از یک سفر ۵ روزه شکار قرقاول برمیگشت که یکدفعه بدون هیچ دلیلی راهی «پالم اسپرینگز» شد. هیچکس نمیدانست که او دارد به آنجا میرود.
سپس در حدود ساعت ۱۰ شب رییسجمهور «آیزنهاور» ناپدید میشود. رییسجمهور برای مدت ۱۲ ساعت ناپدید میشود و یک خبرنگار تصمیم داشت این موضوع را رسانهای کند که رییسجمهور بر اثر حمله قلبی مرده است.
روز بعد، «آیزنهاور» ۱۶۰ کیلومتر دورتر، در یک مراسم کلیسایی در «لوسآنجلس» حاضر میشود و ادعا میکند که به خاطر خرابی دندان مجبور به انجام یک عمل جراحی اورژانسی شده است.
گزارشهایی مبنی بر حضور رییسجمهور در فرودگاه «موروک» Muroc که به نام «پایگاه نیروی هوایی ادواردز» Edwards Air Force Base معروف است و با ماشین فقط دو ساعت و نیم با «پالم اسپرینگز» فاصله دارد، منتشر شد.
مدارکی وجود دارند که نشان میدهند فرودگاه «موروک» که در حال حاضر به اسم پایگاه نیروی هوایی «ادواردز» شناخته میشود، به مدت سه روز، از ۱۹ فوریه تا ۲۱ فوریه ۱۹۵۴، همهی ترددهای هواییاش را تعطیل و همهی پرسنل غیر ضروریاش را ترخیص کرده بوده. به صورت تصادفی، این دقیقاً همان زمانی است که «آیزنهاور» ناپدید شده بود.
اما «آیزنهاور» در «موروک» چه میکرده است؟
بلافاصله و تا یکی دو هفته بعد شایعاتی منتشر شد مبنی بر این که «آیزنهاور» با فضاییها قرار ملاقات داشته است. این موضوع در واقع در یک برنامهی رادیویی توسط مردی به اسم «فرانک ادواردز» Frank Edwards درز کرد. میلیونها نفر داشتند صدایش را میشنیدند و او هم خیلی به سفینههای فضایی و یوفوها علاقمند بود.
پروندههای «موفان» نشان میدهد که این جلسه چندین شاهد عینی نیز داشته است. ما در پروندههایمان چندین گزارش از شاهدین عینی دربارهی این قرار ملاقات سرّی و حیرتانگیز رییسجمهور «آیزنهاور» با موجودات فرازمینی داریم.
ادعاهایی وجود دارد که نشان میدهد بینشان توافقی هم صورت گرفته است، البته باز هم صحت یا عدم صحتشان مشخص نیست، که فضاییها در برابر اجازهی حضور مداوم و داشتن یک پایگاه دایمی، حاضر شدهاند انواع خاصی از تکنولوژی را در اختیار آمریکا قرار دهند.
بعد از این به قول معروف اولین قرار ملاقات، «آیزنهاور» سیاستی مبنی بر محرمانه بودن کامل مسایل مربوط به یوفو و موجودات فرازمینی اعمال میکند.
کمی بیشتر از دو ماه بعد از ملاقات «موروک»، یک سیاست محرمانگی به مرحلهی اجرا درآمد که طبق آن هرگونه اطلاعات مربوط به موجودات فرازمینی، مسألهی امنیت ملی تلقی میشد و در نتیجه جزو اطلاعات طبقهبندی شده به حساب میآمد.
«آیزنهاور» گفت: «تحت هیچ شرایطی عموم جامعه یا رسانههای جمعی اجازه ندارند از وجود این موجودات اطلاع داشته باشند. سیاست رسمی دولت بر پایه عدم وجود چنین موجوداتی است.»
آیا ممکن است «آیزنهاور» با فرازمینیها ملاقات کرده باشد؟ اگر اینگونه باشد، این یکی از مهمترین رویدادهای ریاستجمهوری در تاریخ ما است. و بعلاوه این اولین و آخرین باری نیست که رییسجمهور ایالات متحده وجود پدیدهی یوفو را انکار میکند. رهبران ما دربارهی یوفوها و فرازمینیها چه میدانند؟ آنها چه اطلاعاتی را از عموم مردم پنهان میکنند؟
رویارویی با رییسجمهور
یکی از بحثبرانگیزترین پروندههای «موفان» مربوط به این احتمال است که رییسجمهور «دوایت دی. آیزنهاور» شاید برای اولین بار در نشستی محرمانه در سال ۱۹۵۴ با گونهای از موجودات فرازمینی ارتباط برقرار کرده باشد. و بعلاوه طبق اطلاعات «موفان»، «آیزنهاور» اولین رییسجمهور دنیای امروز نیست که با پدیدهی یوفو روبرو میشود. این جایگاه به رییسجمهور «هری اس. ترومن» Harry S. Truman تعلق دارد.
وقتی شما تمام این پروندهها را بررسی میکنید، به سادگی متوجه میشوید که اسرار آمریکایی یوفو با «ترومن» شروع میشود.
«هری ترومن» فقط ۸۲ روز معاون رییسجمهور بود و بعد به خاطر مرگ «فرانکلین روزولت» Franklin Roosevelt رییسجمهور شد. و آن زمان دورهی خیلی پر فراز و نشیبی بود. او باید در عرض چند ماه، تصمیم خیلی سخت فرستادن بمب اتمی بر روی ژاپن را میگرفت. دورهی ناآرامیهای جهانی بود و «ترومن» ناگهان مجبور میشود که یک بحران را در وطن خودش حل کند.
در تابستان سال ۱۹۴۷، یک یوفو بر روی یک مزرعه و دقیقاً بیرون از «رازول» Roswell سقوط کرد. و مردم سراسر دنیا این حادثه را به اسم «واقعهی رازول» میشناسند. واقعهی رازول «ترومن» را تبدیل به اولین رییسجمهوری کرد که مجبور شد به شکل عمومی با پدیدهی یوفو روبرو شود.
در تاریخ هشتم ژوئیه، روزنامهها گزارش دادند که نیروی هوایی یک بشقابپرنده کشف کرده است. در تاریخ نهم ژوئیه، آنها حرفشان را پس گرفتند و گفتند که چیزی به غیر از یک بالن هواشناسی متعلق به نیروی هوایی نبوده است. از نظر رسانهها این پایان ماجرا بود. اما برای یوفوشناسان، این شروع توطئهی دولت در رابطه با یوفوها بود.
در حالی که کشور در میانهی چالشهای جدی قرار داشت، «ترومن» تصمیم میگیرد تا این موضوع را از دید عموم مخفی نگه دارد.
آن زمان در اولین مرحلههای جنگ سرد بودیم. تازه دو سال از پایان جنگ جهانی دوم گذشته بود و تمام دنیا داشت خستگی در میکرد که یکدفعه این اتفاق میافتد. هیچکس نمیداند آن موجودات چه کسانی هستند. و هیچکس نمیداند چه مقاصدی دارند. هیچکس هیچی در موردشان نمیداند؛ غیر از این که مثل ما نیستند. بنا بر این همه چیز ناشناخته بود.
در دورهی ریاستجمهوری «ترومن» باز هم به دفعات یوفوها مشاهده میشوند. در ژوئیه سال ۱۹۵۲ مجبور میشود شخصاً به این موضوع رسیدگی کند. فقط چند ماه قبل از این که «ترومن» دفتر ریاستجمهوری را ترک کند، چندین مورد یوفو در «واشینگتن دی.سی» دیده شد، و این واقعه به نام «جنجال یوفوی واشینگتن» Washington UFO Flap معروف است.
یگ گزارشگر از ترومن سؤال کرد که: «آیا ستاد فرماندهان وزارت دفاع درباره اشیاء پرنده ناشناس با شما صحبت کردند یا چیزی به شما گفتند؟ منظورم دربارهی بشقابپرندهها است.» و ترومن پاسخ داد: «بله، ما در همهی کنفرانسهایی که با سران ارتش داشتیم دربارهاش صحبت کردیم، و آنها هیچ وقت نتوانستند گزارش محکمی در این باره ارایه کنند.»
این موضوع آن قدر مهم بود که تبدیل شد به تیتر صفحه اول «نیویورک تایمز». و واقعاً توانست کنوانسیون ملی دموکراتها را از صفحهی اول خارج کند.
چندین مورد مشاهده یوفو در حوالی کاخ سفید، «ترومن» را مجبور کرد دست به اقدامات احتیاطی بزند. جنگندههای نیروی هوایی برای دخالت وارد عمل شدند و گفته میشد که «ترومن» دستور شلیک به سمت این اهداف را صادر کرده است. این یکی از رویدادهای خیلی مهم در تاریخ پدیده یوفو بود.
پروندههای «موفان» نشان میدهد که تعداد زیاد شاهدان عینی در مورد جنجال واشینگتن «ترومن» را مجبور کردند تا یک هیئت بررسی ویژه در زمینهی یوفوها ایجاد کند.
«ترومن» گروهی معروف به «هیئت رابرتسون» Robertson Panel را تشکیل داد. این هیئت متشکل از گروهی از افراد سازمان «سیا» CIA بود که وظیفه داشتند وضعیت یوفوها را بررسی کرده و تصمیم بگیرند چگونه باید این مسأله را مدیریت کرد.
در نتیجه، «هیئت رابرتسون» اجرای یک کمپین آموزش عمومی برای کاهش علاقه به این موضوع را توصیه کرد، و همچنین توصیه کردند که گروههای شخصی فعال در زمینهی یوفو تحت نظارت قرار بگیرند. «هیئت رابرتسون» به گزینهای که توسط دولت انتخاب شد اشاره میکند؛ مدیریت درک عمومی از یوفوها.
در واقع کاری که «هیئت رابرتسون» انجام داد این بود که در جامعه توجیهاتی بیان کرد تا اطلاعات را بیشتر مخفی کند. اما همان موقع، دیگر دوران ریاستجمهوری «هری ترومن» رو به پایان بود. آخرین کار مهمی که «ترومن» در کاخ سفید انجام داد در رابطه با همین یوفوها بود.
از بیم رویارویی با یک بحران عمومی ویرانکننده، تجربیات هر دو رییسجمهور «ترومن» و «آیزنهاور» در زمینهی یوفوها، منجر به اتخاذ سیاستهای محرمانه شد. اما رییسجمهور «جان اف. کندی» زمانی که یوفوها تهدیدی برای آغاز جنگ جهانی سوم بودند، رویکردی بسیار متفاوت اتخاذ کرد. پروندههای موفان دستور کندی را فاش میسازد. دستوری که مرگش اجازهی اجرای آن را نداد.
«موفان» هفتاد هزار پروندهاش را به امید پردهبرداری از الگویی بازخوانی میکند که شاید بتواند نشان دهد رییسجمهورهای آمریکا واقعاً دربارهی یوفوها و موجودات فرازمینی چه چیزهایی میدانستند. «ترومن» و «آیزنهاور» دیواری محرمانه بوجود آوردند و زیاد طول نمیکشد که رییسجمهورهای بعدی در به چالش کشیدن این سیستم دچار مشکل شوند.
جان اف. کندی / ترسهای جنگ سرد ۱۹۶۱ – ۱۹۶۳
«جان اف. کندی» John F. Kennedy میتوانست پایه اصلی این سیاست محرمانه در زمینه یوفو باشد. شاید تجربهی او باعث شد تا رییسجمهورهای فعلی، اسرار یوفوها را فاش نکنند.
«جان اف. کندی» در اوج جنگ سرد رییسجمهور بود و در بحران موشکی کوبا و رقابتهای فضایی، حسابی با شوروی دست و پنجه نرم کرد.
پنجم نوامبر ۱۹۶۱، رییسجمهور «کندی» متوجه میشود که سیستمهای راداری شوروی نمیتواند اشیایی را داخل حریم هواییشان شناسایی کند که بین آنها یوفوهای احتمالی نیز وجود دارد. آیا ممکن است این ناتوانی منجر به وقوع جنگی تصادفی شود؟ به نظر میرسد که این، موضوع صحبتش با رییس سازمان «سیا»، «آلن دالس» Allen Dulles در سال ۱۹۶۱ بوده باشد.
«دالس» پیش «کندی» رفت و به او اطلاع داد که سازمان «سیا» ابزارهایی مخفی به فضای هوایی شوروی فرستاده تا توانایی رادارهای شوروی را بسنجد. بنا بر نتایج این آزمایشها، «دالس» نگران بود که شوروی نتواند تفاوت بین یوفوها و هواپیماها و موشکهای بالستیک را تشخیص دهد. او میترسید که نکند آنها یک یوفوی فرازمینی را با یک موشک آمریکایی اشتباه بگیرند و حملهی هستهای شکل بگیرد.
رییسجمهور «کندی» تصمیم میگیرد تا به سراغ رقیب آمریکا در جنگ سرد، یعنی شوروی، برود. او کاملاً مصمم بود که ما باید در این رابطه گفتگو کنیم؛ ما قرار نیست با شوروی متحد شویم، اما باید با آنها کار کنیم تا بتوانند این پدیده را درک کنند و به صورت تصادفی وارد جنگ نشویم.
ما درست نمیدانیم که «کندی» بین سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۳ درباره چه موضوعاتی با شوروی بحث کرد. اما در سال ۱۹۶۳ اتفاق خیلی جالبی روی داد. در یازده نوامبر ۱۹۶۳. شوروی یک فضاپیمای بدون سرنشین به فضا پرتاب میکند، اما این فضاپیما نمیتواند از مدار زمین خارج شود.
در یازدهم نوامبر، شوروی یک فضاپیمای بدون سرنشین به اسم «کاسموس ۲۱» Cosmos 21 را به فضا پرتاب کرد. و تا امروز هم مأموریت این فضاپیما ناشناخته باقی مانده است. این فضاپیما نتوانست از مدار زمین خارج شود، و ما هم علتش را نمیدانیم. پرتاب این فضاپیما به فضا را اسرار زیادی احاطه کرده است.
روز بعد از این پرتاب ناموفق، «کندی» یک دستور عملیات امنیت ملی صادر کرد و طی آن از «ناسا» NASA خواست تا با برنامه فضایی شوروی همکاری کند. او همچنین طی یادداشتی به سازمان «سیا» دستور داد تا مدارک سرّیشان را در زمینه یوفو در اختیار شوروی قرار دهند و با آنها تبادل اطلاعات کنند.
ما شاید هیچوقت حقیقت پشت پردهی مأموریت شکست خوردهی «کاسموس» را ندانیم. اما میدانیم که با رخ دادن آن رویداد غمانگیز، هیچگاه دستورات «کندی» به مرحلهی اجرا در نیامد.
یادداشت رییسجمهور «کندی» به سازمان «سیا» در تاریخ ۱۲ نوامبر سال ۱۹۶۳ نوشته شد. و فقط ده روز بعد، «کندی» ترور شد.
برخی ادعا میکنند که یک توضیح احتمالی برای ترور «کندی»، ممکن است به علاقهی او به اشتراک گذاشتن اسرار یوفوها با شوروی ارتباط داشته باشد. «کندی» از خیلی جهات و در خیلی از سیاستها از جمله یوفوها، در برابر نخبگان امنیت ملی مثل یک نارنجک بود.
مرگ رییسجمهور «کندی» نقشهی او برای تقسیم اسرار یوفوها با شوروی را ناکام میگذارد. و حالا پروندههای «موفان» نشان میدهد که یوفوها همچنان در طی جنگ سرد ویرانیهای زیادی به بار آورده و هم ایالات متحده و هم شوروی را در مخمصههای بزرگی قرار دادهاند.
مشاهدهی یوفو / پایگاه نیروی هوایی «مالماستروم»، ۱۹۶۷
در شانزدهم مارس سال ۱۹۶۷ در پایگاه نیروی هوایی «مالماستروم» Malmstrom در «مونتانا» یک مورد خیلی مهم اتفاق افتاد. و آنجا جایی بود که تعداد زیادی موشکهای هستهای «مینوتمن» Minuteman در محوطهای به وسعت چند صد کیلومتر پخش شده بودند. بنابراین مراکز کنترل پرتاب هم آنجا بود.
در آن روز بخصوص، یعنی شانزدهم مارس، اتفاقی افتاد و تعدادی از پرسنل که روی سطح زمین فعالیت میکردند چیزی را مشاده کردند که گفتند که یک شئ درخشان بوده، یک شئ درخشان با نور قرمز که خیلی خیلی پایین آمده است.
آنها با مرکز فرماندهی زیرزمینی تماس گرفتند و تلفنی با ستوان «رابرت سالاس» Robert Salas صحبت کردند. وقتی که «سالاس» هم با افسر مافوقش داشت صحبت میکرد، همهی موشکها یکی یکی خاموش شدند. آنها دیدند که چراغهایشان خاموش شد.
اما در این مورد، شاهدهای عینی روی سطح زمین یک یوفو را مشاهده کردند و همزمان موشکها هم خاموش شدند. به نظر میشود نتیجهگیری کرد که بینشان ارتباطی وجود دارد. و فقط همین یک مورد هم نبوده است.
به نظر میرسد تا دورهی ریاستجمهوری «ریچارد نیکسون» Richard Nixon هم، یوفوها در کار پایگاههای موشکی هستهای شوروی و آمریکا اختلال ایجاد میکنند. و «نیکسون» هم مثل «کندی» میهراسد که این رویدادها منجر به پرتاب تصادفی موشک توسط دشمن شود.
در سال ۱۹۷۱ «نیکسون» و رییسجمهور شوروی «برژنف» Brezhnev توافقنامهای بینالمللی دربارهی این موضوع امضا میکنند. در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۱۹۷۱، یک معاهده امضا میشود. این معاهده لزوماً برای به حداقل رساندن احتمال وقوع جنگ هستهای امضا شد. یکی از مواردی که در این معاهده به وضوح به آن اشاره شده این بود که هر طرف باید به طرف مقابل اطلاع بدهد که این اشیاء ناشناخته متعلق به آنها نیست.
شاید توافقنامهی «نیکسون» و «برژنف» از وقوع یک تقابل هستهای تصادفی طی جنگ سرد جلوگیری کرده باشد، اما پروندههای «موفان» نشان میدهد که اطلاعات «نیکسون» از یوفوها بسیار فراتر از تهدیدات جنگ سرد بوده است.
«موفان» پروندههای خود را مورد بررسی قرار میدهد تا کشف شود که رییسجمهورهای ما واقعاً دربارهی یوفوها و زندگی فرازمینیها چه اطلاعاتی داشتهاند. گفته میشود که یوفوها در طی جنگ سرد عامل تهدیدهای متعددی بودهاند و در نتیجه رییسجمهور «نیکسون» با صدور توافقنامهای بینالمللی دربارهی این موضوع موافقت کرد. اما گزارشاتی وجود دارد که نشان میدهد این تنها رویارویی «نیکسون» با یوفوها نبوده است. و او شاید بعضی مدارک محرمانه را با یکی از دوستان معروفش در میان گذاشته باشد.
ریچارد نیکسون / رویارویی با فضاییها / پایگاه نیروی هوایی «هومستد»، ۱۹۷۴
«ریچارد نیکسون» مجذوب یوفوها بود. او طی دورهی معاونتش در زمان ریاستجمهوری «آیزنهاور» در دهه ۱۹۵۰، اطلاعات خیلی زیادی در این باره جمع کرده بود. این شایعه وجود دارد که او در سال ۱۹۷۴، این اسرار را با دوست هنرمندش «جکی گلیسون» Jackie Gleason که او هم به یوفوها علاقمند بود، در میان گذاشت.
در سال ۱۹۷۴ و در میامی، فلوریدا «ریچارد نیکسون» به خانهاش در فلوریدا آمده و چند قرار بازی گلف با دوستش «جکی گلیسون» بازیگر و کمدین ترتیب میدهد. «ریچاد نیکسون» و «گلیسون» گلف بازی میکردند و دربارهی یوفوها صحبت کردند. همان شب «ریچارد نیکسون» با ماشین خودش و تنهایی به خانهی «جکی گلیسون» در جنوب میامی میرود، آن هم بدون حضور نیروهای مخفی، و به او میگوید: میخواهم یک چیزی نشانت بدهم.
گزارشها نشان میدهد که رییسجمهور «نیکسون» به سمت جنوب میامی رفته و از آنجا راهی پایگاه نیروی هوایی «هومستد» Homestead AFB میشود. «گلیسون» به یاد میآورد که وقتی داشتند با ماشین به سمت پایگاه هوایی «هومستد» میرفتند، یک نگهبان جلو آمده و درون ماشین را نگاه کرده و شوکه شده است. باورش نمیشد که چه کسی پشت فرمان نشسته است. خود «نیکسون» بود. او فقط اشاره کرد، و هر دو به داخل رفتند.
«نیکسون» «جکی گلیسون» را به نقطهای امنیتی از پایگاه میبرد، جایی که در آن قطعات سقوط کرده را نگه میداشتند. هر دو به جایی رفتند که «گلیسون» اسمش را گذاشته «تالار اندرونی» Inner Chamber. جایی که در آن بین ۶ تا ۸ تا فریزر با در شیشهای وجود داشته است. و وقتی «گلیسون» درونشان را نگاه کرده، اول فکر کرده دارد چند تا بچه را میبیند. اما وقتی دقیقتر نگاه کرده، متوجه شده که دارد به جسد موجودات فضایی نگاه میکند.
«گلیسون» مبهوت میشود. به خانه میرود و چیزی که دیده را برای همسرش تعریف میکند. همسرش هم این ماجرا را بازگو میکند و میگوید که «گلیسون» تا سه هفته نمیتوانست چیزی بخورد. نمیتوانست درک کند که چرا نباید حقیقت موضوع درباره موجودات فرازمینی برای همهی مردم آشکار بشود.
هر چند هیچ مدرک رسمی از این رویداد وجود ندارد، اما اگر حقیقت داشته باشد، نشان میدهد که «نیکسون» در زمینهی یوفوها دانش بسیار وسیعی داشته است. اما پروندهها نشان میدهد که همهی رییسجمهورها چنین دسترسی کاملی نداشتهاند. به نظر میرسد که در زمان ریاستجمهوری «بیل کلینتون» Bill Clinton تلاش او برای یافتن حقیقت دربارهی تاریخچهی یوفوهای آمریکایی به دفعات با در بسته روبرو میشود.
وقتی «کلینتون» رییسجمهور شد، دوست خود «وبستر هابل» Webster Hubbell را تبدیل به نفر دوم اداره دادگستری کرد. «وب هابل» در کتابش نوشته که «بیل کلینتون» از او میخواسته که شخصاً دو موضوع را مورد بررسی قرار بدهد: «جی. اف. کندی» را چه کسی کشت؟ و آیا یوفوها واقعاً وجود دارند؟
«گرانت کمرون» Grant Cameron مورخ یوفو میگوید: «به من گفته شده بود که یا خود «بیل» و «هیلاری» یا دوستان خیلی نزدیکشان، یوفو دیده بودند. بنابراین هم «بیل» و هم «هیلاری» به پدیدهی یوفو علاقمند بودند.»
«کلینتون» در تلاش برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر در زمینهی یوفوها، در سالروز واقعهی رازول این پرونده را مجدداً باز میکند.
«بیل کلینتون» برای بررسی مجدد سقوط «رازول» در سال ۱۹۹۳ چراغ سبز نشان داد. نیروی هوایی در سال ۱۹۹۴ دوباره گزارش داد که آن مورد فقط یک بالن بوده و هیچ مخفیکاریای صورت نگرفته؛ در نتیجه «کلینتون» به بنبست میخورد.
«کلینتون» دوباره به نیروی هوایی رفت و مشخصاً دربارهی اجسادی که گفته میشد در صحنهی سقوط پیدا شدهاند، سؤال کرد. نیروی هوایی هم یک گزارش نهایی صادر کرد و اسمش را گذاشت «پرونده مختومه رازول» و در آن ذکر شده بود که تنها جسدهای پیدا شده در صحنهی سقوط، آدمکهای آزمایشی بودند.
کلینتون در یکی از سخنرانیهای خود گفت: «اگر نیروی هوایی ایالات متحده واقعاً جسد موجودات فضایی را کشف کرده، به من هم در این مورد چیزی نگفتهاند و من هم میخواهم بدانم.»
علیرغم تلاشهای «کلینتون» بررسیهای او بر روی پروندهی «رازول» نتوانست اطلاعات جدیدی دربارهی یوفوها بوجود آورد. و بسیاری فکر میکنند که شاید اسراری وجود داشته باشد که حتی رییسجمهوری هم از آن خبر ندارد.
«ریچارد دولان» Richard Dolan مورخ یوفو میگوید: «من این را از آقایی شنیدم که خودش با «بیل کلینتون» صحبت کرده بود. یک دانشمند خیلی باهوش که علاقهی زیادی هم به موضوع یوفو داشت، و این دانشمند به من گفت که رییسجمهور «کلینتون» گفته، بله، موضوع خیلی جالب و مهمی است، اما متأسفانه دستهای من بسته است. پس اینجا دوباره این موضوع مطرح میشود. رییسجمهور ایالات متحده قدرت و اعتبار دارد، اما در این موضوع واقعاً چقدر قدرت دارد؟ به نظر من نه آن قدری که اغلب مردم آمریکا فکر میکنند، و مطمئناً نه آن قدری که خودش دلش میخواهد.»
کلینتون در سخنرانی دیگری میگوید: «من تلاش کردم تا در صورتی که مدارک سرّی دولتی در این رابطه وجود دارند، پیدایشان کنم، اما اگر چنین مدارکی وجود داشته باشد، آنها را از من هم پنهان کردند. شاید افرادی جایی نشستهاند و دارند این مدارک محرمانه را حتی از رییسجمهور منتخب کشور هم مخفی میکنند، اما اگر این طور است، موفق شدند من را دستبهسر کنند.»
پروندههای موفان نشان میدهند که بعضی رییسجمهورها به دالان محرمانهی اسرار یوفوها و زندگیهای فرازمینی دسترسی داشتهاند، در حالی که بعضی دیگر بیخبر ماندهاند. و در عین حال دو رییسجمهور اخیر هم رویاروییهای خودشان را با یوفوها داشتهاند و چنین تجربیاتی را تأیید میکنند.
رؤسای جمهور ما واقعاً دربارهی یوفوها و زندگیهای فرازمینی چه میدانند؟ پروندههای «موفان» ما را به سمت الگویی احتمالی هدایت میکنند که در آنها بعضی از رییسجمهورها مثل «ریچارد نیکسون» دسترسی فوقالعادهای به اطلاعات مربوط به یوفوها داشتهاند؛ در حالی که بعضی رییسجمهورهای دیگر مانند «بیل کلینتون» بیخبر ماندهاند. اما حداقل دو رییسجمهور اخیر هم پیش از رسیدن به قدرت تجربیاتی در زمینهی یوفو داشتهاند. و رییسجمهور «جیمی کارتر» این تجربه را به شکل عمومی تأیید میکند.
جیمی کارتر / مشاهدهی یوفو / «لیری»، «جورجیا»، ۱۹۶۹
شاید «جیمی کارتر» Jimmy Carter جالبترین رییسجمهور ایالات متحده باشد که در رابطه با موضوع یوفوها صحبت کرده است. مسلماً حرفهای زیادی دربارهاش وجود دارد. «جیمی کارتر» اولین نامزد ریاست جمهوری آمریکا بود که مشاهدهی یوفو را تأیید کرد.
سال ۱۹۶۹، «جیمی کارتر» در زمان تبلیغات برای انتخابات فرمانداری «جورجیا»، در کلوپ «لاینز» Lions در «لیری» «جورجیا» سخنرانی داشت. همه بیرون ایستاده بودند. جمعیت داشت زیاد میشد. و بعد یکدفعه یک نفر در میان جمعیت یک یوفو را در آسمان نشان داد.
«جیمی کارتر» در این باره میگوید: «هیچ وقت سعی نکردم آن چیزی که دیدم را شناسایی کنم. آن چیز، یک نور در آسمان غرب بود که خیلی هم منحصربفرد و خاص بود. تقریباً ۲۰ نفری بودیم که آن را مشاهده کردیم.»
در سال ۱۹۷۳ اداره بینالمللی یوفو از «جیمی کارتر» خواست گزارش مشاهدهی یوفو را پر کند. او این کار را انجام داد و تبدیل به تنها رییسجمهوری شد که گزارشی رسمی از مشاهدهی یک یوفو داده است.
«کارتر» چندین مرتبه این ماجرا را نقل کرده است. هیچ وقت هم داستانش را عوض نکرده است. این تجربه باعث شد تا او با شاهدهای عینی یوفو در سراسر جهان همذاتپنداری کند. و در نتیجهی صداقتش دربارهی این موضوع، تعدادی از مردم به او علاقمند شدند و گفتند، این خوب است. اگر شما رییسجمهور بشوید، سوابق رسمی مربوط به بررسی یوفوها را منتشر میکنید؟ و «جیمی کارتر» در زمان نامزدی ریاستجمهوریاش گفت که بله، مطمئناً روی آن کار میکنم.
«جیمی کارتر» گفت: «اطلاعاتی که دربارهی آن مشاهدات داریم را در اختیار عموم مردم و دانشمندها قرار میدهم.»
اما آیا رییسجمهور «کارتر» دست به افشا دربارهی یوفوها میزند؟
«جیمی کاتر» در نوامبر ۱۹۷۶ به عنوان رییسجمهور انتخاب شد. و ما اطلاعات خیلی معتبری از جلسه مشترک «جیمی کارتر» با رییس سازمان «سیا»، «جورج هربرت واکر بوش» George Herbert Walker Bush داریم.
وقتی رییسجمهور «کارتر» انتخاب شد، توسط رییس سابق سازمان «سیا»، «جورج بوش»، یک جلسه توجیه ریاستجمهوری برایش برگزار شد. در آن جلسه، «جیمی کارتر» تقاضا کرد پروندههای یوفوها را ببیند. و «جورج بوش» به او گفت که: نمیتوانم آنها را به تو بدهم. برای دانستن آنها باید ضرورتی وجود داشته باشد و کنجکاوی رییسجمهور برای دانستن آنها ضرورتی کافی به حساب نمیآید.
تمام ماجرا در سال ۱۹۷۷، بعد از این که «کارتر» رییسجمهور شد، سال خیلی جالبی بود، چون کاخ سفید «جیمی کارتر» پر بود از هزاران نامهی شهروندهای آمریکایی که از احتمال وقوع چنین اتفاقی هیجانزده بودند و اسمش را «رییسجمهور افشاگر» گذاشته بودند.
عدهای میخواستند بدانند که آیا رییسجمهور «کارتر» میتواند وعدهی انتخاباتیاش را عملی کند؟
وقتی «کارتر» وارد دفتر ریاستجمهوری شد، تلاش کرد اطلاعات مربوط به یوفوها را منتشر کند. او از مقامات ارشد تحت مدیریتش برای برقراری ارتباط با سه سازمان مختلف استفاده کرد؛ «اف.بی.آی» FBI، سازمان «سیا» و «ناسا». اما با درهای بسته روبهرو شد. «اف.بی.آی» ادعا کرد که هیچ اطلاعاتی ندارد. و «ناسا» نامهای از سازمان «سیا» دریافت کرد که در آن تأکید شده بود در این زمینه همکاری انجام ندهد.
تمام تابستان سال ۱۹۷۷، مکالمهای تکراری بین کاخ سفید «کارتر» و «ناسا» انجام میشد، و تمام این مدت هم حرف «ناسا» این بود که امکان ندارد. ما نمیخواهیم چنین کاری بکنیم. و حالا ما میدانیم که پشت «ناسا»، سازمان «سیا» بوده که میگفته: به هیچ عنوان؛ نباید این کار را بکنید.
به نظر میرسد «جیمی کارتر» در تلاش برای سر در آوردن از کل ماجرای یوفو ناامید میشود، اما علیرغم این موضوع، باز هم دوران ریاستجمهوری «کارتر» به عنوان عصر طلایی پژوهش در زمینهی یوفو تلقی میشود.
بر اساس قانون آزادی اطلاعات، طی چند سال چند هزار مدرک مربوط به یوفو منتشر شد. بیش از نیمی از این مدارک منتشر شده در چهار سال ریاستجمهوری «جیمی کارتر» منتشر شده بود.
پروندههای موفان نشان میدهند که تجربهی شخصی «جیمی کارتر» در زمینهی مشاهدهی یوفو باعث شد که او همهی تلاشش را برای افشای اطلاعات مربوط به یوفوها را انجام دهد. اما «کارتر» تنها رییسجمهوری نیست که پیش از ورودش به دفتر ریاستجمهوری، رویارویی مستقیمی با یوفوها داشته است. «رونالد ریگان» Ronald Reagan در زمان فرمانداری «کالیفرنیا»، خودش یک یوفو مشاهده میکند. او یک شئ سفید رنگ را مشاهده کرده است که با حرکتی زیگزاگی به سمتشان میآمده است.
پروندههای موفان نشان میدهند که همهی رییسجمهورهای بعد از «هری ترومن» Harry Truman با یوفوها سروکار داشتهاند. رییسجمهور «جیمی کارتر» تجربهی شخصی خودش با یوفوها را تأیید کرد. و او تنها رییسجمهوری نیست که این کار را انجام داده است. «رونالد ریگان» هم با یوفوها روبهرو شده بود.
رونالد ریگان / مشاهده یوفو / فرودگاه کالیفرنیا، ۱۹۷۴
در تابستان سال ۱۹۷۴، «رونالد ریگان» فرماندار کالیفرنیا بود. و برای یکی از کمپینهای تبلیغاتیاش با یک هواپیمای «سسنا»ی Cessna کوچک سفر میکرد. به همراه خلبان و احتمالاً دو نفر دیگر سوار هواپیما بوده است. آنها بیرون را نگاه کردهاند و دیدهاند که یک شئ سفید رنگ با حرکت زیگزاگی به سمت آنها حرکت میکند. اما هیچ کدام از موجودات یا هواپیماهایی که ما میشناسیم حرکت زیگزاگ ندارند، آن هم در دهه ۱۹۷۰.
خلبان هواپیما «بیل پینتر» Bill Painter گزارش خود را از این رویداد ارایه میکند. او میگوید: «به نظر میرسید چند صد متری با ما فاصله دارد. و یک نور ثابت بود تا این که یکدفعه سرعت گرفت. یک دفعه انگار کشیده شد و بعد هم رفت. با زاویهی ۴۵ درجه رفت بالا. با سرعت خیلی زیاد. همهی مسافرهای هواپیما غافلگیر شدند. آن یوفو از سرعت حرکت عادی، یک دفعه رسید به یک سرعت خارقالعاده.»
یک هفته بعد از آن واقعه، «ریگان» یک پرواز دیگر داشت، و کنار خبرنگاری به اسم «میلر» Miller از مجلهی «وال استریت» Wall Street نشسته بود. آنها در حال صحبت کردن با هم بودند و «ریگان» هنوز هم تحت تأثیر آن تجربهی قبلی بود. او مشخصاً علاقمند و هیجانزده بوده و شروع میکند تجربهاش را برای «میلر» تعریف میکند.
جالب اینجا است که «میلر» هم بعداً این موضوع را تعریف کرده است. او گفته: «میدانید؛ همین طور که «ریگان» داشت برایم تعریف میکرد، نگاهش کردم و گفتم فرماندار، یعنی میخواهید بگویید به وجود یوفوها اعتقاد دارید؟» طبق گفتهی «میلر»، «ریگان» در آن لحظه متوجه شد که دیگر زیادی وارد مطلب شده و نباید حتی یک قدم جلوتر برود، چون این میتواند تبدیل به یک کابوس سیاسی بشود. به خاطر همین در آن لحظه عقبنشینی کرد و گفت: راستش نمیدانم دقیقاً چی دیدیم، اما هر چه بود، جالب بود.
پروندههای موفان نشان میدهد در زمانی که «رونالد ریگان» به عنوان رییسجمهور سوگند یاد میکند، بسیار تحت تأثیر تجربهاش در زمینهی یوفوها قرار داشته و کسی را به عنوان نامزد همراه انتخاب میکند که به اعتقاد بسیاری، کلید اسرار یوفوهای آمریکا در دستاش است، «جرج هربرت واکر بوش».
«بوش» در آخرین سال ریاستجمهوری «جرالد فورد» Gerald Ford’s، ریاست سازمان «سیا» را بر عهده داشت. اگر به خانواده «بوش» نگاه کنید، یعنی از «پرسکات بوش» Prescott Bush بگیرید و همین طور بیایید پایین، ارتباطات سازمان «سیا» در میان آنها خیلی قوی و اساسی است. بنا بر این، این گزینه هم مطرح است که شاید «ریگان» حداقل بخشی از اطلاعاتش دربارهی یوفوها را از معاونش «جورج بوش» گرفته باشد. این احتمال خیلی زیاد است.
با این وجود به عنوان یکی از مطلعترین افراد دنیا، وقتی صحبت از اطلاعات مربوط به یوفوها میشود، او شاید یکی از رازدارترین افراد هم باشد.
توجه به این نکته خیلی جالب است که طی مدت ریاستجمهوری «جورج اچ. دبلیو. بوش» فقط یک مدرک در زمینهی یوفوها منتشر میشود. و بر اساس همهی تحقیقات ما، محافظ اطلاعات در زمینهی یوفوها «جورج اچ. دبلیو. بوش» است.
شاید از بین تمام رؤسای جمهور اخیر، «جورج بوش» پسر کسی باشد که اغلب مردم وقتی به او نگاه میکنند، فکر میکنند، این کسی است که از همه چیز خبر دارد. مسأله فقط این نیست که او به مدت یک سال در زمان «جرالد فورد» رییس سازمان «سیا» بوده است، بلکه به احتمال زیاد سالهای قبل از آن هم با سازمان «سیا» ارتباط داشته است.
محققان یوفو همیشه معتقد بودند که «جورج بوش» یکی از بازیگران اصلی داستان یوفو است. شایعه شده که او عضو برنامهای به اسم «ام.جی-۱۲» MJ-12 [«مجستیک ۱۲» Majestic 12، «ام.جی-۱۲»: یک کمیته سرّی که گفته میشود اطلاعات یوفوها را از طرف دولت کنترل میکند.] بوده که یک گروه کنترل یوفوها بودهاند و اطلاعات یوفوها را مخفی میکردهاند. خیلیها مطمئن هستند که «جورج بوش» عضو آن گروه بوده است.
او هم مورد اعتماد ارتش است و هم سازمانهای اطلاعاتی، و از طریق ارتباطات قدرتمندش با سرمایهدارهای نفتی و سیاستمدارها، قدرت زیادی در اختیار دارد.
رییسجمهور «بوش» به عنوان رییس سابق سازمان «سیا» و عضو احتمالی گروه «ام.جی-۱۲» مطمئناً از اسرار یوفوها محافظت میکند؛ اما او در یک مورد نادر، لغزشی مرتکب شده و نشانهای از اطلاعاتی که شاید در اختیار داشته باشد را فاش میکند.
در هفتم مارس ۱۹۸۸ و در زمان تبلیغات «بوش» برای انتخابات ریاستجمهوری، قرار بود که او در «آرکانزاس» سخنرانی کند. و «چارلز هافر» Charles Huffer با یک ضبط صوت سؤالی را از او پرسید که از همهی نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری میپرسید: اگر انتخاب شوید، اسرار یوفوها را فاش میکنید؟ و «جورج بوش پدر» گفت: بله، این کار را میکنم. و گفت هر چه داری را برایم بفرست. و «چارلز هافر» گفت: شما رییس سازمان «سیا» بودید؛ خودتان میدانید چه خبر است. و در آن لحظه، «جوج بوش پدر» گفت: بله، یک چیزهایی میدانم. خیلی چیزها میدانم.
این حرف خیلی معنی داشت. و ما حدس میزنیم یک جایی در این پرونده باریک «بوش»، گنجی از اطلاعات مربوط به یوفوها وجود دارد.
همچون «بوش» هیچ رییسجمهور دیگری تا امروز دست به افشا دربارهی یوفوها نزده است. اما رویدادهای اخیر در دنیا نشان میدهند که شاید تغییری در راه باشد. آیا «باراک اوباما» Barack Obama رییسجمهوری است که بالاخره دربارهی یوفوها دست به افشای کامل میزند؟
پروندههای موفان نشان میدهند که طی هفت دههی گذشته، همهی رییسجمهورهای ایالات متحده مجبور بودهاند با پدیدهی یوفو سروکار داشته باشند. و هنوز هم به نظر میرسد پروندههای طبقهبندی شدهای در ارتباط با این موضوع وجود دارند که همچنان دور از چشم عموم باقی ماندهاند.
زمانی که رییسجمهور «اوباما» وارد دفتر ریاستجمهوری شد باز هم بسیاری امیدوار شدند که افشای کامل اطلاعات یوفوها ممکن شود.
بعد از انتخاب «باراک اوباما» به عنوان رییسجمهور در نوامبر ۲۰۰۸، سرپرست تیم انتقال به کاخ سفید، «جان پودستا» John Podesta بود. و این انتخاب در ذهن تعدادی از محققان یوفو معنی زیادی داشت چون «جان پودستا» خودش دستیار اصلی «بیل کلینتون» بود و تا به حال چند بار جلوی عموم دربارهی این که یوفو به نظرش موضوع مهم و معتبری است و ارزش افشای عمومی را دارد صحبت کرده است.
«جان پودستا» در سال ۲۰۰۲ در انجمن ملی روزنامهنگاران درباره مسألهی افشا صحبت کرده بود. او گفته بود: «وقت آن رسیده تا کتاب سؤالاتی که بدون جواب باقی ماندهاند را باز کنیم، سؤالاتی دربارهی بررسیهای دولتی دربارهی یوفوها. ما باید این کار را انجام بدهیم، چون حقیقتاً مردم آمریکا میتوانند با واقعیت کنار بیایند.»
آیا انتخاب «پودستا» به عنوان سرپرست تیم انتقال «اوباما» نشان میداد که بالاخره در حال نزدیک شدن به زمان افشا هستیم؟ ما واقعاً این طور فکر میکردیم.
پیشبینیهای خیلی خیلی زیادی در این باره انجام شد و گفته میشد که «باراک اوباما» رییسجمهوری افشاگر خواهد بود. مردی که بالاخره سالها و دههها و نسلها مخفیکاری دربارهی یوفوها را تمام میکند و بالاخره واقعیت را درباره آنها به همه میگوید، اما چیزی که در واقع شاهد بودیم این است که «باراک اوباما» هم به اندازهی همهی رییسجمهورهای دیگر این کشور طی ۵۰ سال گذشته، نسبت به مسألهی یوفو بیتوجه و سهلانگار بوده است.
رییسجمهور «اوباما» سایت دادخواست «ما مردم» We the People را راهاندازی کرد که هر گروهی از مردم میتوانند یک سؤال بپرسند، و بعد کاخ سفید به آن جواب میدهد. وقتی بالاخره به سؤال دربارهی موجودات و زندگی فرازمینی جواب دادند، گفتند که هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان بدهد هیچ وقت موجوداتی فرازمینی به این سیاره آمدهاند. و هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان بدهد هیچ جایی در جهان زندگی هوشمند جریان دارد. آخر وقتی این همه مدرک و این همه شاهد وجود دارد، و این همه مدرک خلاف ادعای آنها هست، چطور میتوانند چنین چیزی بگویند؟
پاسخ کاخ سفید به این سؤال شکهای جدی پیرامون نزدیک بودن افشا مطرح ساخت. در اینجا باز هم این سؤال مطرح میشود که رییسجمهورها واقعاً چه چیزهایی میدانند؟ آنها به محض ورود به دفتر ریاستجمهوری به چه اطلاعاتی دست مییابند که طرفدار سیاست مخفیکاری دربارهی یوفوها میشوند؟
آیا ممکن است آنچه دربارهی یوفوها به رؤسای جمهور گفته میشود آنها را متقاعد سازد که افشاگری گزینهی خوبی نیست و خطر دارد؟
«ریچارد دولان» مورخ یوفو در این باره میگوید: «من شخصاً از یکی از اشخاص عالیرتبه سازمان «سیا» گزارشی را شنیدم. او با صراحت به من گفت که در ژوئن سال ۱۹۷۷ «جیمی کارتر» به شکلی رسمی دربارهی موضوع یوفو توجیه شد. در پایان آن جلسهی توجیهی، رییسجمهور «جیمی کارتر» خیلی ناراحت پشت میزش نشسته بود، آرنجهایش را گذاشته بود روی میز و سرش را گرفته بود در دستهایش، و داشت گریه میکرد. یعنی هر چه به «جیمی کارتر» گفته بودند، خیلی ناراحتش کرده بود. مشکل افشا این است که خیلی هرجومرج برانگیز است. ممکن است یک دفعه آشوب بهپا کند که هیچ سازمان سیاسیای نمیتواند از پس آن بر بیاید. من فکر میکنم که وقتی یک نفر به عنوان رییسجمهور انتخاب میشود، فکر میکند که میتواند همهی آن کارهایی که وقتی بچه بوده و خوابش را میدیده، انجام بدهد. میخواهد این کشور را تبدیل به یک جای بهتر کند. اما البته، وقتی آنها در آن موقعیت قرار میگیرند، من فکر میکنم اصلاً نمیتوانند آن کارهایی که فکر میکردند را انجام بدهند. و هر روز بیشتر از دیروز احساس درماندگی میکنند، مخصوصاً موقع روبهرو شدن با مشکلات اسرارآمیز و بهتانگیزی مثل مسألهی یوفوها و حضور موجودات دیگری روی سیارهی زمین که با انسانها تعامل دارند. معنیاش این نیست که هیچوقت این اتفاق نخواهد افتاد. افشا بالاخره یک روزی اتفاق میافتد. اما زمانی اتفاق میافتد که دیگر رهبرهای سیاسی گیر کرده باشند و دیگر غیر از پذیرفتن و تایید این موضوع هیچ گزینهی دیگری نداشته باشند.»
«گرنت کامرون» مورخ یوفو نیز میگوید: «من احساس میکنم که بر اساس ۲۰ سال تجربهی تحقیق روی پروندههای ریاستجمهوری، رییسجمهور حتماً میداند چه خبر است. همهی رییسجمهورها این موضوع را محرمانه حفظ کردند، و این به من نشان میدهد که وقتی رییسجمهور انتخاب میشود و دارد برای انتخابات تبلیغات میکند، اشکالی ندارد که بگوید میخواهد آنها را افشا کند. اما وقتی رییسجمهور شدی، توجیهت میکنند و برایت توضیح میدهند که این مخفیکاری برای چی هست، و ناگهان خیلی منطقی به نظر میآید. همهی مشکلاتی که ممکن است پیش بیاید را میبینی. ممکن است بازار بورس از هم بپاشد و ترس و وحشت همهجا را فرا بگیرد. اگر مثلاً موضوع آدمربایی فضاییها مطرح بشود، مجبور میشوید به سؤالاتی پاسخ بدهید که هیچکس نمیخواهد با آنها روبهرو بشود.»
بررسی پروندههای موفان پیرامون رؤسای جمهور آمریکا و یوفوها الگویی را نشان میدهد. از زمان «هری ترومن» به بعد، همهی رؤسای جمهور مجبور بودند با این پدیده سروکار داشته باشند. بعضی رؤسای جمهور تجربیات شخصی خودشان در مورد یوفوها را تأیید کردهاند اما به نظر میرسد همهی آنها سیاست اختفا را پذیرفته باشند. شاید این اسرار یوفوها باید تا ابد محرمانه بماند.
پایان
همچنین بخوانید: | شواهد حضور بیگانگان | برخورد نزدیک | خدایان، ارابههایشان و فراتر از آن |