در بیستم جولای ۱۹۶۹ فضانورد «نیل آرمسترانگ» (Neil Armstrong) و «باز اَلدرین» (Buzz Aldrin) اولین انسانهایی نام گرفتند که قدم بر ماه گذاشتند. «نیل آرمسترانگ» در حالی که پایش را بر سطح ماه میگذاشت، جملهی بسیار معروفی را گفت: «این گامی کوچک برای یک انسان و جهشی بزرگ برای بشریت است». درست مثل غریبههایی از جهانی دیگر. مواردی در باب تصورات علمی وجود داشته است. اکنون اما هرچه که به تصور میآمد به نظر امکانپذیر میرسد. اگر بشر میتواند به آسمان سفر کند و به کرهای دیگر برود، چرا موجوداتی از کرات دیگر نتوانند از زمین دیدن کنند؟ افسانهای که با ظهور «یو.اف.او» به یک تئوری بدل شد؛ که فضاییهایی غریبه، در گذشتهای دور از زمین دیدن کردهاند و به عنوان «خدایان» شناخته شدهاند. اما اگر این ماجرا حقیقت داشته باشد، آیا نباید هیچ شاهدی بر این مدعا وجود داشته باشد؟ احتمالاً وجود داشته است. همهی آنچه که ما باید انجام میدادیم، باز کردن چشمها بود و به کار انداختن تصورمان. اثبات این ماجرا احتمالاً همه جا پیرامون ما بوده است.
| مترجم: الهام کاشی | تنظیم: حسن موسوی |
در ماه می ۲۰۰۸ بیانیهی تکاندهندهی واتیکان منتشر شد. برای اولین بار در تاریخ دو هزار سالهی این مذهب، کلیسای کاتولیک تصدیق کرد که: امکان وجود موجودات هوشمند دیگری در کرات دیگر وجود دارد و باور موجودات فرازمینی هیچ منافاتی با باورمندی به «خدا» ندارد.
دکتر لوییس ناویا: این به معنای آن است که ما وارد دورهای میشویم که در آن، جهان قابلیت این که به گونهای دیگر از آنچه که تا کنون تصور میشده است، توصیف شود. و اگر این یک حقیقت پذیرفته شده برای ما باشد، چرا نتواند برای «دیگر موجودات» هم باشد؟ موجودات دیگری در جهان که توانستهاند از زمین ما دیدار کنند و شاید ما را به فرهنگ کهنمان راهنما بودهاند.
اما این بخش، چرخشی ناگهانی حول افکار مذهبی دارد؟ آیا کلیسا میتوانسته است تحت تأثیر دستاوردهای اخیر علمی واقع شده باشد؟ در سال ۲۰۰۲ ماهوارهی «اودیسه» (Odyssey) بر روی کره مریخ میزان قابل توجهی از یخ را در زیر سطح مریخ گزارش کرد. وجود یخ، و امکان وجود آب، میتواند امکان وجود زندگی در کرات دیگر را تقویت و یا حتی اثبات کند. بعد از دهها سال تحقیقات فضایی و گشتزنیهای رباتیک، ایدهی بازگشت بشر به فضا، به کرهی مریخ و سایر کرات باز مطرح شد و یادآور این نکته شده که انسان و موجودات فرازمینی در گذشته با هم برخورد داشتهاند.
در ۱۹۶۸ و تنها یک سال پیش از سفر «نیل آرمسترانگ» به فضا، کتابی منتشر شد که برای همیشه مسیر ذهنی بسیاری از دانشمندان، محافل مذهبی و محافل خلاق را، دربارهی ترسیم چهرهی کرهی خاکیمان تغییر داد. کتابی نوشتهی نویسندهی سوییسی «اریک ون دانیکن» (Erich von Däniken) به نام «ارابه خدایان» (Chariots of the Gods) تلاشی بود در جهت اثبات مسافرانی فضایی که هزاران سال پیش از زمین دیدن کردهاند.
[ اریک ون دانیکن نویسنده سوییسی کتاب ارابه خدایان ]
اریک ون دانیکن: من وقتی جوان بودم، عادت به تحصیل در یک مدرسهی کسالتآور کاتولیک داشتم. در این مدرسه، ما باید بخشهایی از انجیل را ترجمه میکردیم؛ از زبان یونانی به لاتین و از لاتین به آلمانی. برای مثال، اولین فصل سوره موسی: «پیش از این که خداوند متعال بر کوه مقدس نازل شود، فرمان رسید که موسی دروازهای پیرامون کوه بسازد، در غیر این صورت، مردم اسراییل دچار بلا خواهند شد.» من شوکه شدم؛ به خودم گفتم: این غیر ممکن است. خدایی که من میشناسم، هرگز نیازی به یک دروازه برای مراقبت از خود یا اسراییلیان ندارد. اینها چه میگویند؟ به بیانی دیگر، جستجوی من آغاز شد. من شروع کردم به خواندن هزاران صفحه از آغاز پیدایش دین و ابتدای پیدایش اسطورهها. همواره همان داستان بوده است؛ البته با نامها و قهرمانهایی متفاوت؛ اما همیشه کسی از آسمان بر انسان نازل شده است. من اصلاً نمیتوانستم این مطلب را بفهمم. مردم قدیم فکر میکردند اینها، خدایانی هستند. من کاملاً شوکه و متعجب بودم. از خودم پرسیدم: آیا انسانهای اولیه به جای خدایان، تحت تأثیر موجودات فضایی نبودهاند؟ و اگر این طور است، همان طور که من همیشه گفتهام، راه اثبات آن چیست؟ شما همیشه در چنین شرایطی سعی میکنید حداقل نشانههایی پیدا کنید، و این همان کاریست که من ۴۵ سال است انجام میدهم. با وجود شواهد موجود تصویری، هنری و باستانشناسی، شما نشانههایی از این مدعا را در سراسر تاریخ ادبیات همهی ملل نیز میبینید. صدها دلیل و مدرک وجود دارد که شما دیگر قادر به انکارشان نیستید.
[ آیا انسانهای اولیه به جای خدایان، تحت تأثیر موجودات فضایی نبودهاند؟ ]
مایکل کریمو: معنای آن این است که ما نیازمند یافتن توضیحی برای منشأ و مبدأ انسان هستیم. و این که احتمالاً ما در این جهان تنها نیستیم، و موجوداتی شبیه انسان قبلاً از کراتی دیگر به این کرهی خاکی آمدهاند، از جایی در این عالم هستی. من فکر میکنم این بهترین ایدهای باشد که من تا کنون ارایه کردهام.
دیوید چیلدرس: مردمی بسیار هیجانانگیز در این نگاه جدید به گذشته دیده میشوند. در نگاهی به تمدنهایی کهن. و این نگاه، همهی عصر مدرن فضا را حول همهی ماجرا میچرخاند.
ارابه خدایان مولد شور و هیجانی شد. انرژیای شد برای بخش کوچکی از جامعه که با عکسالعمل نویسنده کتاب «تپه شنی» (Dune) اثر «فرانک هربرت دون» (Frank Herbert’s) یا شوهای تلویزیونی مثل «استار ترک» (Star Trek) و فیلمهای تخیلی مثل «۲۰۰۱: اودیسه فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey) نشان داده شد.
اریک ون دانیکن: زمان مناسب فرا رسیده بود. زیرا همه در بارهی امکان سفرهای فضایی و امکان وجود فرازمینیها صحبت میکردند. همهی اینها به شکلی غیر قابل توصیف به هم متصل شد. بدون این که هیچ برنامهریزیای شده باشد.
پس از انتشار مقالهی یک روزنامهی هفتگی سوییسی در این باره، بیش از ده هزار نسخه از این کتاب به فروش رفت، و بازار کتاب را در اختیار گرفت.
اریک ون دانیکن: این کتاب عنوان پرفروشترین را به خود اختصاص داد و فروش آن نیز از سوئیس آغاز شد. سپس به آلمان و سایر نقاط جهان رسید. آنها ناچار به نشر دوباره و دوباره و دوبارهی کتاب بودند. باورنکردنی بود.
در ۱۹۷۰ یک سند تاریخی بر پرده سینماها رفت؛ به دنبال دهها نسخه از پرفروشترین کتابها و رشد طرفداران و حامیان آنها.
دکتر سارا سیگر: «ارابه خدایان» تأثیری شگرف داشت. به نوعی با مردمی سخن میگفت که مایل به باور آن بودند.
جورج نوری: من وقتی تنها یک پسربچه بودم، «ارابه خدایان» یکی از اولین کتابهایی بود که خواندم. باید بگویم که کاملاً به هم ریختم. آن را میبلعیدم و هنوز تشنه بودم.
دیوید چیلدرس: من واقعاً عاشق کتاب شده بودم، چون حقیقتاً هزاران سؤال جدید را در ذهن ایجاد میکرد. و «ون دانیکن» در این کتاب توانسته به بسیاری از غیرمتعارفهای تاریخ اشاره کند. نکاتی که باستانشناسان از پاسخ درست به آنها عاجز هستند. ایدهی او یک انقلاب بود. این که «خدایان» از فضایی دورتر به زمین آمده باشند و به ایجاد تمدنها کمک کرده باشند.
جورجیو سوکالوس: من وقتی کتاب «ارابه خدایان» را خواندم، اصلا نمیتوانستم آن را زمین بگذارم. چرا که به سؤالات بیشماری که داشتم پاسخ میداد. یک ترکیب بسیار عالی از باستانشناسی و تهور بود. این یک شیوهی بینهایت جالب از دیدن دنیا و نیز دنبال کردن افسانههای قدیمی است.
جورج نوری: من حقیقتاً فکر میکنم این کتاب یک کاتالیزور بود برای کسانی مثل من بود تا زمینهی صحبتی دربارهی معماها و ماجراهایی غیرمعمول باشد. او راهی فراروی همهی ما نهاد تا قادر به صحبت دربارهی این داستانهای عجیب باشیم. و این مسیر همچنان رو به رشد است و بزرگتر و بزرگتر از این خواهد شد. مردم نیازمند یافتن پاسخ سؤالاتی هستند که خودشان آنها را ندارند.
اما احتمالاً در پی کینه به محبوبیت فوقالعادهی کتاب تئوری «ون دانیکن» توسط دانشمندان و نظریهپردازان به تمسخر گرفته شد.
اریک ون دانیکن: که البته طوفانی از بحث و جدل برانگیخت. من از همه سو مورد حمله قرار گرفتم. بخصوص از سوی روزنامههای علمی. آنها میگفتند: این مرد فقط قصهپردازی میکند. این مرد دروغگو است؛ شیاد است. و چیزهایی از این دست.
دکتر رابرت کارگیل: حتی یک مدرک هم وجود ندارد که «ون دانیکن» قدمی برداشته باشد که معرف نبوغ، تکنولوژی و توسعه نبوده باشد.
خواهر روحانی ایلیا دلیو: لازم نیست تلاش کنید که متون مقدس را به کتب علمی تنزل بدهید؛ یا تلاش کنید متون مقدس را به یک توضیح از دنیای مدرن امروز تبدیل کنید.
اریک ون دانیکن: من انتظار ندارم جامعهی دانشمند کنونی مرا گرامی بدارند و نوازش کنند که: «اوه بسیار عالی، خیلی کار جالبی بود.» ما باید با انتقاد دیگران زندگی کنیم، و این طبیعی است. «ارابه خدایان» پر از سفسطه بود. من ۲۳۸ علامت سؤال در ذهن داشتم. هیچ کسی علامت سؤال را ندیده نمیگیرد. آنها تنها گفتند: «آقای ون دانیکن میگوید» اما من این را نگفتهام. من سؤال طرح کردم که: «آیا این ممکن است؟» در کتاب «ارابه خدایان»، من کاملاً فرق سفسطه و واقعیت را روشن کردم.
اما به همان اندازه که منتقد تئوریهای وان دانیکن وجود دارد معتقدین آن نیز به مدارک ملموس اشاره دارند. به طور مثال یک نقشه قدیمی (نقشه پیری رییس) چگونه می تواند یک بخش از زمین را نقش کرده باشد که تنها همین اواخر کشف شده است؟
مایکل کریمو: این نقشه زمانی را نشان میدهد که در آن زمان منطقهی «آنتارتیکا» (Antarctica) (جنوبگان / قطب جنوب) زیر یخ نبوده است؛ که میشود میلیونها سال پیش از این.
[ نقشه پیری رییس ]
دیوید چیلدرس: این نقشه در جریان یافتن یک هواپیما در مقبره «فرعون تات» (King Tut) (توت عنخ آمون)، کشف شد.
[ هواپیمای پیدا شده در مقبره فرعون، دارای تمام قابلیتهای آیرودینامیک ]
یا مثلاً این که چگونه یک تمدن قدیمی مصری میتوانسته مهار الکتریسیته را بداند؟ یا قادر به ساخت کامپیوتر باشد؟
[ بازسازی لامپ روشنایی بر اساس طرحهای نقش شده در اهرام مصر ]
و یا طراحیهای معماگونهای که میتوانسته تنها از ارتفاعی بالاتر از عرض جغرافیایی قابل دیدن باشند.
اریک ون دانیکن: طرح این نقشهها تنها میتوانسته توسط کسی انجام گرفته باشد که قادر به پرواز بوده است. هیچ راهی به جز این نمیتوانسته بوده باشد.
[ خطوط نازکا که فقط از ارتفاع بسیار بالا دیده میشوند ]
آیا تئوری «ون دانیکن» مبنی بر این که خدایان کهن در واقع مسافرانی فضایی بودهاند، حاوی هیچ بار علمیای هست؟ پاسخ به این سؤال جستجویی را در سراسر دنیا و حتی در برابر چشمانمان در بر خواهد داشت. اگر موجودات فضایی از کرات دیگر، هزاران سال پیش از زمین دیدار کرده باشند؛ پیشینیان ما چگونه توانستهاند با آنها ارتباط برقرار کنند؟ آیا نباید هیچ مدرک فیزیکی از زمانی که آنها در اینجا سپری کردهاند بر جای مانده باشد؟ یکی از پاسخهای ما ممکن است در بستر «نازکا» (Nazca) صحرایی در «پرو» آرمیده باشد. آنجا در بالای فلاتی با مساحتی به وسعت ۸۰ کیلومتر، تعدادی بیشمار از اشکال هندسی و اشکالی طراحی شده در سطح زمین دیده میشوند.
[ طرحی از خطوط نازکا واقع در پرو ]
اریک ون دانیکن: وقتی شما بر فراز این صحرا پرواز میکنید، خطوطی را از بالا میبینید. خطها مثل خطوط هوایی هستند. از یک نقطه شروع میشوند و در جایی قطع میشوند. بلندترین آنها ۲۳ کیلومتر طول دارد. کاملاً مستقیم؛ بدون هیچ خمیدگی. کاملاً باورنکردنی است. و در انتها، یکی از اینها که مثل باند فرودگاه است. در ترکیبی از خطوطی بزرگ و کوچک، شما قادرید اشکال غولپیکری را روی زمین ببینید. تصاویری از ماهی، میمون، عنکبوت و بوزینه. اما در چنان اندازهی بسیار بزرگی، که شما آنها را تنها از ارتفاع میتوانید ببینید.
جورج نوری: مردم یا کسی دیگر آنها را صدها و صدها سال پیش ایجاد کردهاند. یا شاید هم هزاران سال پیش. این میتواند نشانهای از «سلام» به فضا بوده باشد… کلامی مثل این که بگوید: «هی، ما اینجا هستیم.»
مباحث تشریحی مختلفی در این باره وجود دارد که میگوید این نقشها میتوانسته جهت آبیاری حفاری شده باشند. یا تقویم بسیار بزرگ باستانشناسی بوده باشند. یا مسیری که برای عبادت مذهبیون استفاده میشده است.
جورجیو سوکالوس: اما با نگاهی به «نازکا» از بالا، به نظر یک فرودگاه میرسد! واقعاً این طور است، زیرا شما همه این باندها را میبینید، باندهای پرواز پهنی که به نظر میرسد مناسب خطوط هوایی هستند، در کنار هم ترسیم شدهاند. اما شما باندهای بسیار طولانی را هم دارید که کیلومترها روی درهها و کوهها امتداد دارند.
دیوید چیلدرس: شما دوباره به این میاندیشید که: بسیار خوب، مردم اینها را ایجاد کردهاند. اما به چه علتی؟ آیا برای این که نشان دهند خدایان و وسیلههای نقلیهی آنها در اینجا فرود میآیند؟ یا یک چیزی شبیه به این. چون ما هیچ ایدهای در بارهی «چرایی» این ماجرا نداریم. اما آیا واقعاً چه کسی این کار را کرده است؟ این واقعاً شبیه به تلاشی برای یک نوع علامت دادن به کسی است که در ارتفاع، در فضا، و یا در حال پرواز پیرامون کرهی زمین بوده است.
[ باندهای پرواز پهنی که به نظر میرسد مناسب خطوط هوایی هستند ]
در زمان جنگ جهانی دوم، سربازان آمریکایی یک پایگاه هوایی در نقطهای دورافتاده در جزایر پَسیفیک (Pacific) ساختند. برای بومیهای منطقه که هرگز در زندگی تکنولوژی پیشرفتهای ندیده بودند، پایگاه هوایی پرندههای غولپیکر آهنی، بسیار مهم بود. برای آنها مثل این بود که خود خدایان به زمین بازگشتهاند.
دیوید چیلدرس: آنها شاهد فرود هواپیماهای بزرگی از آسمان بودند که تنها یک تکنولوژی بود که از آسمان فرود میآمد. اما آنها نمیدانستند که اینها چگونه کار میکند. فقط میدیدند که چگونه به زمین مینشینند. و چه چیزی آنها را به این پدیده علاقهمند میکرد؟ این که آنها میتوانستند چیزهایی را رایگان بگیرند. خوراکیهایی رایگان. ناگهان وقتی جنگ تمام شد، همهی باندهای هوایی متروکه شد و همه رفتند. بومیها سر خود را تکان دادند و به خودشان گفتند: عجب. آیا این عالی نبود که همهی این هواپیماها از آسمان فرود میآمدند و به ما کنسرو ذرت و گوشت و چیزهای دیگر میدادند؟ ما واقعاً آن خوراکیها را دوست داشتیم. سراسر مذهب نشأت گرفته از همین برداشتها است. که کشیشی بگوید: بله اینها نیاکان ما بودهاند؛ و برای ما هدیه میفرستادند. کاری که بومیان کردند هم همین بود. آنها به همان باندهای پرواز هواپیما رفتند و ساخت یک هواپیمای چوبی تقلیدی را شروع کردند تا تلاشی جهت برگرداندن آن هواپیماها کرده باشند. تا از آسمان برگردند و دوباره برای آنها کنسرو ذرت و گوشت بیاورند. همان طور که مشاهده میکنید، چقدر همانندی برای درخواست هدیه بین امروز و دیروز هست؛ که دقیقاً در سناریوی فضاییان باستان اجرا میشود. به شکلی شبیه همین ماجرا در گذشته اتفاق افتاده است و در واقع همهی مذاهب، پیرامون همین فضاییان گذشتههای دور شکل گرفتهاند.
[ آنها به همان باندهای پرواز هواپیما رفتند و ساخت یک هواپیمای چوبی تقلیدی را شروع کردند ]
اما تصاویر غول پیکر تنها معمایی نیستند که «نازکا» را احاطه کردهاند.
اریک ون دانیکن: من روزهای پیدرپی بر فراز «نازکا» پرواز کردم. با دوربین از داخل هواپیما منطقه را جستجو میکردم. مرتباً عکس میگرفتم و عکس میگرفتم. چیزی در حدود ۴۰۰۰ عکس از «نازکا» تهیه کردم که حقیقتاً مسحور کننده است. ببینید، این یکی از آن تصاویر است (تصویر زیر) که ثابت میکند این کوه به شکلی مصنوعی (و نه طبیعی) صاف شده است. در مقایسه با کوههای آن منطقه، کوهها از هر دو سو کاملاً صاف شده است. این کاملاً باور نکردنی است. این یکی از عجیبترین عکسهایی است که من از «نازکا» تهیه کردم.
[ این یکی از آن تصاویر است که ثابت میکند این کوه به شکلی مصنوعی (و نه طبیعی) صاف شده است ]
جورجیو سوکالوس: عجیبترین چیزی که وجود دارد بریده شدگی است، یعنی آنچه که از قلهی کوه باقی مانده است. رأس کوه دیگر وجود ندارد، هیچ کجا نیست. نه تنها در ته درهای فرو نغلطیده، بلکه اصلاً در منطقه وجود ندارد. چه بر سرش آمده است؟ چون همهی کوههای آن اطراف قله دارند، و قلهی آنها وجود دارد. اما این کوههای بیسر، همه مثل سطح یک میز صاف هستند. با آن باندها بر بالای آنها که به نظر یک معبر میرسند.
سؤال دیگر این که: چرا «ای.تی»های بازدید کننده، به چنین صحرای خشکی در پرو رفتهاند؟
جورجیو سوکالوس: بیایید فرض کنیم که سفینهی فضایی شما از راه میرسد، به اینجا و بر روی کره زمین. و شما میخواهید به سرعت بفهمید این کره از چه چیزی ساخته شده است. «نازکا» بر اساس تجربه، بهترین محل برای نمونهبرداری است؛ چون «نازکا» امروزه هم هنوز از متروکهترین نقاط روی زمین است. با توجه به مواد خام معدنی منطقه که شما میتوانید همه نوع موادی را در آن بیابید. از طلا گرفته تا اورانیوم. آنچه هست در واقع یک منطقهی نمونهبرداری بر روی زمین است. شما به «نازکا» میروید و بلافاصله همه چیز را در بارهی آنچه که سیارهی ما از آن تشکیل شده است درمییابید. چرا که همهی مواد خام طبیعی در این منطقه و در بالاترین حد خود یافت میشوند.
خاویر گریلو مارچواچ: چرا نباید باور کنیم که این مسئلهی ساده نتواند مبین یک انگیزهی خردمندانه بوده باشد؟ آیا این واقعاً عجیب است که باور کنیم که این سازهها در پرو مقیاس بزرگی از هنر اجرایی است؟ با در نظر داشتن این که چنین سازهی هنرمندانهی عظیمی نمیتواند خود به خود ایجاد شده باشد؛ چرا که در ایجاد چنین امکانی علاوه بر باندهای «نازکا» که به شکلی نامتعارف وسیع هستند، به شکلی که تنها میتوانسته برای کسانی که قابلیت پرواز دارند قابل دیدن باشد. شما به خوبی میدانید که همین موارد دربارهی دیوار بزرگ چین هم صدق میکند. و تازه دیوار بزرگ چین بر مبنای مقصودی ایجاد شده است که این مقصود کاملاً سیاسی و مشخص است. اما «نازکا» را میتوان به لابیرنتی معنوی تعبیر کرد در هیئتی معنوی از موضع توتِمیک در جایی که قرار است تجلی آن باشد. اما واقعیت آن است که ما هیچ نمیفهمیم که دلیل ایجاد این باندها چه بوده است، آن هم در منطقهای تا این اندازه بسیار بسیار وسیع.
[ از طرحهای خطوط نازکا ]
اریک ون دانیکن: نازکا و اشکال ثبت شده بر آن، هیچ علامتی ندارند که از زمین قابل دیدن باشند. شما ناچارید بر فراز آن پرواز کنید تا آنها را ببینید. علامتها برای کسی ایجاد شده است که قابلیت پرواز داشته است. هیچ تصور دیگری به جز این امکان ندارد. امیدوارم که باستانشناسان هم دیر یا زود به همین نتیجه برسند.
اما اگر بازدیدکنندگانی از کراتی دیگر، خدا قلمداد شدهاند، آیا نباید چیزی دربارهی آنها در جایی نوشته شده باشد؟ احتمالاً پاسخ قابل پیدا شدن است، آن هم درست مقابل روی ما و در مبهوت کنندهترین نقطهی قابل تصور از هر جای دیگری: در کتاب مقدس. به شکلی ضمنی، «اریک ون دانیکن» اشاره دارد بر این که زمین، در گذشته، توسط موجوداتی از کرات دیگر مورد بازدید قرار گرفته است. این مطلب کاملاً با باورهای او به خدا و انجیل وابسته است. در اینجا یک سؤال اساسی قابل تفسیر است.
اریک ون دانیکن: سعی کنیم این را درک کنیم. من یک معتقد راسخ به خدا بودم و البته هنوز هم هستم. من هرگز خدای خودم را گم نکردم. اما برای یک مرد جوان مثل من، خدا میبایستی حتماً قادر مطلق میبود. خدای من هرگز نیازمند یک وسیله نیست تا به این طرف و آن طرف برود. نیازمند وسیلهای که او را از نقطهی «آ» به نقطهی «ب» ببرد.
در جایی که مسیحیان به نسخهی قدیمی انجیل استناد میکنند، در واقع چندین بار خدا و فرشتگانش از زمین دیدار کردهاند. گاهی این دیدارها با صداهایی مهیب و ابرهایی از دود توأم بوده است. به عنوان مثال، در سورهی «حزقیل» (Ezekiel)، این پیامبر شرح میدهد که شاهد بازدیدکنندگانی از بهشت بوده است. که با برترین ادوات پرواز از آسمانها فرود آمدهاند. تا آنجا که «ون دانیکن» میداند، این شرح بسیار دقیقی از دیدار بیگانگان فضایی است.
اریک ون دانیکن: این باور نکردنی است. «حزقیل» نه تنها شرح میدهد که چه دیده است، بلکه همچنین شرح میدهد که چه شنیده است. او همه چیز را شرح میدهد. این که مبهوت جبروت خدا بوده است.
این پیامبر همچنین چندین موجود بالدار چهار چهره را نیز توصیف میکند که ظاهری شبیه به انسان داشتهاند و بر روی یک دستگاه چرخمانند نورانی در تردد بودهاند.
[ بازنمودی از حزقیل و موجود بالدار چهار چهره و دستگاه چرخمانند نورانی در یک نقاشی ]
اریک ون دانیکن: در درون بارگاه الهی چیزی شبیه به تخت پادشاهی وجود داشته است. و بر روی این تخت موجودی نشسته بوده شبیه به انسان و در لباسهایی درخشان. در زیر آن نیز وسیلههای نقلیهی بالداری را دیده است. او صدای این بالها را توضیح میدهد. او شرح میدهد که صدای این بالها مثل غرش آبشار بوده است.
کشیش بری داونینگ: حزقیل چرخی را در چرخی دیگر ترسیم میکند. این بیشتر شبیه به یک تکنولوژی پیشرفته است تا یک پدیدهی ماوراءلطبیعه. و باید این را هم در نظر داشت که ما نمیتوانیم از انسانهای ۳۰۰۰ سال پیش انتظار داشته باشیم فرق بین ماوراءالطبیعه و تکنولوژی برتر را درک کنند.
اما اگر مشاهدات بهشتی «حزقیل» بیش از تصور مذهبی بشر بوده باشد چه؟ اگر توضیحی علمی در ورای آن نهفته باشد چه؟
دکتر لوییس ناویا: یک بار من این فرصت را داشتم تا مردی به نام «جوزف بلومریخ» (Josef Blumrich) را در طی سفری ملاقات کنم. او یک مهندس ارشد در «ناسا» بود. در ابتدا سرپرست هیئت اعزامی به مریخ بود. همچنین مسئول فرود سفینههای فضایی بود. او شخصاً به من دربارهی طراحی به کار رفته در سفینههای فضایی که بر روی مریخ فرود آمده بودند و این که این ایده چگونه به ذهن او رسیده بود، توضیح داد که این ایده از خواندن متنی در انجیل دربارهی چرخهایی درون چرخهای دیگر منشأ گرفته بود. اینجا هم شما با یک فرد کنجکاو دیگر مواجه هستید که این ایده او را نیز متقاعد کرده است.
[ طرحهای به کار رفته در سفینههای فضایی ناسا ]
ایدهی دیگری در انجیل که «ون دانیکن» را حیرتزده میکند، شخصیت «اینوک/خنوخ» (Enoch) است.
اریک ون دانیکن: «اینوک» در انجیل نیست. در نسخهی قدیمی انجیل شاید شما تنها یک بخش دربارهی «اینوک» پیدا کنید. همین و بس. اما در خلال روایات دیگری که در این باره وجود دارد، کتب زیادی نیز در این باره موجود است. شما «کتاب خنوخ / اینوک» (The Book of Enoch) را میتوانید بیابید. «اینوک» اولین فرد عهد عتیق است که به زبان اول شخص صحبت میکند: «من انجام دادم»، «من شنیدم»، «من آنجا بودم». این جد نیاکان «نوح» در یکی از متون قدیمی در بارهی این که توسط «خدا» به مدت ۳۰۰ سال ربوده شده است، سخن میگوید. او به آسمان برده شده. آن بالا، او موفق به دیدار «مقام برتر» شده است. او آن را «مقام برتر» میخواند و در مذهب، این مقام، «خدا» است. او مقام برتر را ملاقات کرده است و مقام برتر دستوراتی برای او صادر کرده است که: «به این مرد جوان، زبان ما و نوشتن را آموزش دهید تا او بتواند کتاب بنویسد.» البته، او همهی این بیگانگان را با نام میشناسد. او با اسمشان از آنها نقل قول میکند. او تخصصهای آنها را میداند. میداند کدام یک از آنها فضانورد هستند. پس در واقع «اینوک» تنها و اولین کسی است که در هزاران سال پیش از این، اسم بعضی از این موجودات فضایی و بخشی از تخصص آنها را ارایه میکند. اما این چگونه ممکن است؟ ما در اینجا یک شاهد عینی داریم و هیچ کسی حتی دربارهی او صحبت هم نمیکند. اینجا بود که من به شدت گیج شدم.
[ برگی از کتاب اینوک/خنوخ ]
دکتر رابرت کارگیل: این میتواند مناظرهای باشد که طرفداران «ون دانیکن» بگویند چرا برای بیگانگان فضایی باید غیرممکن بوده باشد که به اینجا بیایند، در حالی که برای خدا حتی سخنی کاملاً قابل قبول است که در تاریخ زندگی بشر دخالت کند؟ تفاوت در این است که «ون دانیکن» میگوید که این بیگانگان آمدهاند و تکنولوژی را به مردم آموزش دادهاند تا فرهنگ آنها را بهبود ببخشند. پس به زبانی ساده، آنها موضوعات و ایدههای نو و تکنولوژی جدید را ارایه کردند و آن فرهنگها، به خاطر وجود آنها پیشرفت کرد. یا این که، حداقل در انجیل این طور بوده است، که این گونه نبوده که خدا به انسان یک ساعت جادویی یا یک سلاح جدید داده باشد که آنها بتوانند از این وسایل در دفاع از خود در برابر دشمن استفاده کنند. خدا دستورالعمل ارایه داده است. حداقل این چیزیست که در انجیل آمده است. خدا دستورالعمل چگونه زندگی کردن را به انسان داده است، نه طرز ساخت دستگاههای جدید را که پیشرفتهتر از تمدنهای قبلی باشد.
خواهر روحانی ایلیا دلیو: آیا ما میتوانیم شباهتی بین «ارابه حزقیل» با «یو.اف.او» ببینیم؟ انسانهای کهن از اساطیر و استعاره و تصاویر برای توضیح تجاربشان از خدا استفاده کردهاند. من فکر میکنم اشتباهی که ما نباید مرتکب شویم، نوعی پیروی طوطیوار بنیادی است. داستانهای نسخهی قدیمی انجیل از دل مردم آن زمان بیرون آمده است. از ذهن آنها. تا بتوانند توضیحی برای تجربهی خود از خدا ارایه بدهند. ما میتوانیم از خواندن نسخهی قدیمی انجیل بینش بیشتری به دست آوریم و در بارهی «ارابه حزقیل» بیشتر بدانیم. اما این به آن معنا نیست که ما تصدیق صریحی بین این ارابه و «یو.اف.او» ببینیم.
جورجیو سوکالوس: وقتی همهی این داستانها نوشته میشدهاند، نوشتن تقریباً کشف جدیدی بوده است. اولین چیزهایی که آنها در واقع به نگارش درآوردهاند، چیزی بوده که در واقع برای آنها اتفاق افتاده بوده. اتفاقی بسیار مهم، بسیار برانگیزاننده و خارقالعاده برای آنها؛ که آنها را واداشته آن را به نثر درآورند. چرا دنیای مدرن نمیتواند این شانس را به ماجرا بدهد که این داستانها شاید اصلاً واقعی باشند؟
تحقیقات «ون دانیکن» شواهدی دیگر از پدیدهی بحثبرانگیز بیگانگان فضایی را هم ارایه کرد. نه تنها در انجیل، بلکه تقریباً در همهی مذاهب، داستانهای مشابهی دربارهی جزییات وجود داشت. قدرتها و تواناییهای دیدنی که مستقیماً به زمین آمدهاند و زندگی بشر را کاملاً تحت تأثیر خود قرار دادهاند.
اریک ون دانیکن: یک روز به خودم گفتم، این قصهها در بسیاری از ادیان مشترک است. آیا آنها دربارهی بیگانگانی از فضا صحبت میکنند؟ این موجوداتی که به نام «خدا» نامیده میشدهاند اینجا بودهاند و دستوراتی میدادهاند. آنها انسان را به اجرای بعضی چیزها وادار کردهاند و یک روز هم ناپدید شدهاند. اما آنها در این قصهها همیشه ناپدید میشوند؛ با یک قولِ بازگشتِ دوباره، در زمانی دور، در آینده.
مایکل کریمو: اگر آن گونه که باور من است، مردم متمدن در عهد عتیق با سفرهای فضایی آشنا بودهاند و این مردم در تمدنهای کهن در ارتباط با شبهانسانهایی از کرات دیگر بودهاند، در این صورت من فکر میکنم باید منتظر یافتن شواهد آن در متون ادبی باشیم، که البته قابل دستیابی است.
در سراسر حماسهی سانسکریت هند، شرح شمار زیادی از «ویمانا»ها (Vimana) یا «ماشینهای پرنده» افسانهای موجود است. یکی از این افسانهها به ۵۰۰۰ سال پیش برمیگردد.
[ ویمانا ]
مایکل کریمو: در «باگاواتا پورانا» (Bhagavad Purana) که تاریخ قدیمی سانسکریت است، شرحی از یک سفینهی فضایی وجود دارد که خلبان آن شاهی به نام «شالوا» (Shalva) بوده است. آن گونه که شرح داده شده است، این کشتی از جنس آهن بوده است. در این شرح آمده است که گاهی اوقات در آن واحد در دو مکان ظاهر میشده است. همچنین در این شرح آمده است که حرکتی شبیه به یک پروانه داشته است. و این توضیحات کاملاً سازگار با آن چیزی است که مردم امروز در مشاهدات خود از «یو.اف.او»ها دارند.
ادامه دارد…
این مقاله در ۳ قسمت تهیه شده است: | قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم |