در دسامبر ۱۷۹۳ «توماس پین» در فرانسه و در پی حمایت از سیاستمداری که دیگر در قدرت نبود دستگیر شد. وقتی سفیر آمریکا از دفاع او سر باز زد، «پین» فهمید که «جرج واشینگتن» (George Washington) به دلیل نوشتههایش و حمایت از ایدهی موجودات فضایی و نیز رد مسیحیت سنتی، او را به حال خود رها کرده است. در سال ۱۸۰۲ او توسط سومین رییس جمهور آمریکا «توماس جفرسن» (Thomas Jefferson) دوباره به آمریکا دعوت شد. «جفرسن» مردی هوشمند و از نظر بسیاری نابغهی زمان خود بود. هم به دلیل مهارتش در جایگاه دولتی، و هم به دلیل ظرفیت علمیاش. همچنین برخی معتقدند که او مثل همدورههای دیگرش «بن فرانکلین» (Ben Franklin) و «جان آدامز» (John Adams) در مفهوم تعدد جهانها، یک مفسر بود.
کریس پیتمن: مفهوم «جهانهای متعدد» مفهوم بسیار پذیرفته شدهای در قرن هجده بود. کسانی مثل «جان آدامز» و «توماس پین» حیات موجودات فضایی را به عنوان یک امکان در نظر نداشتند، بلکه آن را به عنوان حقیقتی که همه از آن باخبر هستند قلمداد میکردند. منطق نوین علم، روشی را که این مردان بزرگ دربارهی مذهب میگفتند، تغییر داد.
دکتر مایکل کرو: در ۱۸۲۵ «توماس جفرسن» تجهیزاتی را برای دانشگاه ویرجینیا به خدمت گرفت و «جان آدامز» در نامهای به او پیشنهاد کرد که آن را چگونه به کار ببندد. او میگوید: هیچ پروفسور اروپایی را استخدام نکن. هر پروفسور اروپایی که استخدام کنی، تکیه به اعتقادات مسیحی خود دارد و این اصلی خطرناک است که ما باید از آن دور بمانیم.
کریس پیتمن: سایر پدران بنیانگذار هم با این نظر موافق بودند، که شامل اعتقاد به وجود حیات در کرات دیگر میشد. «بنجامین فرانکلین» (Benjamin Franklin) در این فکر بود که اگر خدایان متعددی برای هر خورشید وجود داشته باشد، پناه حیات هوشمند میشوند. بسیاری از آنها احساس میکردند که کاملاً روشن است که موجودات هوشمند میتوانند در سراسر جهان باشند، و تصور این که خدا به صورت یک شخص به این سیاره آمده باشد که به روی او آب دهان انداخته شده باشد و اعدام شده باشد، کاملاً مسخره است. آنها این باور بسیار قدیمی را رد کردند که حرکتی بسیار رادیکال در زمان خود بود.
پدران بنیانگذار آمریکا از مفهوم حیات موجودات زنده بر علیه مسیحیت دفاع میکنند؟ شاید یک باور انقلابی مسلم باشد، اما احتمالاً نه آن اندازه انقلابی برای ساکنان قدیمی کشور که مدتها قبل اعلام کرده بودند که بازدیدکنندگانی را از آسمان ملاقات کردهاند.
در شمال غربی «نیو مکزیکو» مرکز وسیعی از خرابههای باستانی قرار گرفته که امروز «چاکو کنیون» (Chaco Canyon) نامیده میشود. ساخته شده از بلوکهای شنی و الوار، در زمانی بین ۹۰۰ و ۱۱۵۰ پس از میلاد. پانزده مجتمع اصلی «چاکو کنیون» شامل چهار طبقه با صدها اتاق است که نیازمند هزاران ساعت کار برای ساخت آن است. تا قرن نوزدهم، اینها بزرگترین سازهها در شمال آمریکا بودند.
کلیفورد ماهوتی: «چاکو کنیون» مرکز فعالیتهای بسیاری از قبیلههای بومی یا قبیلهی «پوئبلو» (Pueblo) بود. باستانشناسان و قومشناسان تئوریهای بسیاری دربارهی کاربرد آن دارند. ولی بر اساس مطالعات شخصی من و چیزی که من میتوانم بیان کنم، تنها بعضی از آوازهای قبیلهای ما و قبایل «پوئبلو»ی دیگر هست که میگوید اینجا مرکز بزرگ فعالیت تکنولوژی روحانی بوده است. مکانهای بسیاری هستند که نسبت به وضعیت جهان ساخته شدهاند.
وقتی باستانشناسان اولین بار این خرابهها را در سال ۱۸۹۶ کشف کردند، از دقت ساخت آن شگفتزده شدند. اما حتی حیرتانگیزتر از آن این واقعیت است که بسیاری از این بناهای باستانی، مثل آنها که در مصر، انگلستان و جنوب آمریکا پیدا شدهاند، نشان از ساکنینی با دانش برجستهی نجوم داشتهاند.
شماری از ابزاری طراحی شده برای ردیابی اتفاقات منظومهای یافت شدهاند و در «فهادا بیوت» (Fajada Butte) که در ورودی «کنیون» قرار دارد، سه ورقهی عظیم سنگی نزدیک سنگ نوشتهی حلزونی روی لبهی دیوار واقع شدهاند، در زمان «نقطه تحویل» و «نقطه اعتدال شب و روز» این سنگها خورشید را به شکلی در خود میگیرند که تیزی اشعهی خورشید روی نقاطی از سنگنوشته میدرخشد. اما چرا باید سرخپوستان قدیمی آمریکا این اندازه زمان صرف کنند تا بناهایی بر مبنای چنین ترازی نجومی در «چاکو کنیون» بسازند؟ و چرا باید آنها را در چنین نقطهی دور افتادهای از این سرزمین ساخته باشند؟
فیلیپ کوپنز: این یکی از مناطقی است که سؤالات زیادی را برانگیخته و علم به آهستگی شروع به توضیح آنها کرده است. اما واقعاً سؤالات دربارهی منطقهی «چاکو کنیون» در حال حاضر بیش از پاسخها است.
در سال ۲۰۰۶ کتاب «منطقه اوریون» (The Orion Zone) «گری دیوید» (Gary David) باستانشناس و منجم، بیان کرد که جغرافیای استقرار خرابههای «هوپی» (Hopi) در جنوب غربی آمریکا، دقیقاً انعکاسی از الگوی ستارههایی از تعدادی از صور فلکی است.
فیلیپ کوپنز: وقتی شما به جایی که مرکز اصلی اجداد «پوئبلو»ها قرار گرفته توجه میکنید، «گری دیوید» روشن میکند که وقتی تنها آن را به صورت نقشه میخوانید، در واقع متوجه میشوید که هدفشان صور فلکی است، و مشخصاً «اوریون» (Orion) در آن بسیار مهم است.
«کمربند اوریون» (Orion’s Belt) رو به درخشانترین ستاره در آسمان، یعنی «سیروس» (شباهنگ) (Sirius) است. اگر کسی به تپهی «هوپی» به عنوان «کمربند اوریون» نگاه کند، آنها رو به موضع پر اهمیت «چاکو کنیون» هستند. اما چرا «اوریون»؟ و آیا این میتواند تنها یک تصادف باشد که این صور فلکی در سایتهای مهم دیگری نیز در سراسر جهان پیدا شدهاند و همیشه هم جهت کمربندی به سوی مکانی حیرتانگیز بوده است؟ نظریهپردازان فضانوردان باستانی دریافتهاند که صورت فلکی «اوریون» با مجموعه بناهای «مایا»ها (Mayan) در طول «خیابان مرگ» در مکزیکو سیتی در یک راستا است. و اینجا کمربند «اوریون» به «چولولا» (Cholula) اشاره میکند، بزرگترین هرم در دنیا. آنها حتی آن را در هرم «جیزه» در مصر هم یافتند. با کمربند آن که رو به شهر «هلیوپلیس» است؛ مکان عبادتی مصریان باستان.
فیلیپ کوپنز: چیزی که ما دربارهی «کمربند اوریون» میدانیم این است که این روالی است که در اساطیر «مایا» تکرار شده است. همین طور روالی است که در اساطیر مصر هم تکرار شده است. به نظر میرسد که «کمربند اوریون» و ستارههای پیرامون آن، قلب آفرینش هستند. نقطهای که همه چیز از آن شروع شد. و این احتمالاً تصادفی نیست که «هوپی»ها مکانی را دیدهاند که در آن به عنوان قلب دنیا زندگی کردهاند.
دکتر بیل برنز: اینها مردم باستان هستند. همهی آنچه که به آن استناد میکردهاند ستارهها بودهاند. بنابراین آنها به چیزی باور داشتهاند که ستارهشناسان امروز هم به آن باور دارند؛ و آن این که ستارهها کنترل معینی بر آنچه که بر روی زمین میگذرد دارند.
بر اساس افسانهها، «هوپی»ها معتقدند که سه جهان وجود دارد که مقدم بر جهانی هستند که ما امروز در آن هستیم. هر یک از این جهانها از بین رفتند، وقتی که نگاهبانان آسمان به سوی آفریننده رفتند تا به او بگویند که این بهترین مخلوق او، یعنی «انسان»، دیگر بر اساس برنامهی او زندگی نمیکند، و همچنین این مطلب را با خاموش کردن زنگ خطر محور زمین به او اطلاع دادند، که لرزهای به اندازهی کافی قدرتمند برای جابجایی تعادل سیاره ایجاد میکند. آیا ممکن است که ساختار «چاکو کنیون» در راستای دقیق همترازی آسمانی ساخته شده تا «هوپی»ها بتوانند دورههای دشوار زمین و نو شدن آن را پیشگویی کنند؟ آیا ممکن است که نگاهبانان آسمان آنها را به اینجا هدایت کرده باشند تا بتوانند موقعیت خورشید را تحت نظر بگیرند؟
توماس میلز: چرا از همهی دنیا مردم در جایی ساکن شده باشند که موقعیت آن چیزی نبوده که بر عهدهی خودشان بوده باشد؟ هیچ آبی در آنجا جریان ندارد. هیچ دلیلی برای زندگی در آنجا وجود ندارد. خاک خوبی ندارد. آنها این کار را کردهاند چون نگهبانان آنها از آنها خواستهاند تا در آنجا زندگی کنند.
در طی دورهی تحویل تابستانی و زمستانی، مثل اعتدال شب و روز، بهار و پاییز، مردم «چاکو کنیون» میتوانستند تعادل زمین را با نگاه به مسیر شعاع خورشید در «فهارا بیوت» اندازه بگیرند. اگر شعاعهای نور، حکاکی را در همان نقاط سال گذشته قطع نمیکردند، آنها میفهمیدند که زمین از اعتدال خارج شده است. و وقتی زمین از تعادل خود در زمان پایان سه جهان قبلی خارج شد، این میتواند به معنای آن باشد که پایان دوباره در راه است. دانشمندان «ناسا» اعلام کردند که زلزلهای که «شیلی» را در ۲۷ فوریه ۲۰۱۰ لرزاند، محور زمین را به اندازهی سه اینچ جابجا کرد. آیا نیاکان «پوئبلو» این را نشانی از نگاهبانان آسمانی میدیدند؟
توماس میلز: شما فکر میکنید که این در «چاکو کنیون» نشان داده میشود که نشان خنجری در زمان نقطهی تحویل پایین میآید؟ فکر میکنید که سرخپوستان به آن توجه دارند؟
نانسی رد استار: این چیزی است که «هوپی»ها آن را «کویانیسکاتسی» (Koyaanisqatsi) میخوانند. ما در حال حاضر در «کویانیسکاتسی» هستیم. ما در حال زندگی در جهانی هستیم که از تعادل خارج شده است.
آیا این افسانههای سرخپوستان آمریکا میتواند بیش از یک اسطوره باشد؟ آیا ممکن است که این قصهها، همراستا با متون کهن هند و حکایات انجیل در حال شرح بازدیدهای بیگانه هستند؟ برای نظریهپردازان فضانوردان باستانی پاسخ مثبت است، و اثبات آن ممکن است در بستر جزیرهی کوچک غیرمسکونی در «نُوا اسکوشیا» (Nova Scotia) در کانادا آرمیده باشد. در سال ۱۷۹۵ سه پسر روستای «نوا اسکوشیا» به جستجو در نزدیکی جزیرهی «اوک» (Oak) رفتند.
جورجیو سوکالوس: پس از مشاهدهی نورهای سبز عجیبی که از ساحل آن در نیمههای شب درخشیده بود، وقتی آنها به جزیره رسیدند، دیدند که در آنجا فقط یک گودی کوچک وجود دارد که آنها فکر کردند این خیلی عجیب هست. پس شروع کردند به کندن همان نقطه. به سطوح مختلف چوبی برخوردند، مشخصا چوب بلوط. و وقتی بیشتر کندند، به پوشش حصیری که از الیاف نارگیل ساخته شده بود برخوردند. و بعد به تراشههای سنگی برخوردند که شامل نوشتهای بسیار غریب بود. یک چیز کاملاً روشن است، کانادا درخت نارگیل ندارد، بنابراین حصیر بافته شده از الیاف نارگیل از کجا آمده است؟ این یک سؤال کلیدی است. این قطعات مختلف چطور ساخته شدهاند؟
آغاز حفاری ، بعد از ۱۰ متر متوقف شد. اما از آن زمان، بیش از یک دوجین حفار حرفهای به این کار مبادرت و سرمایهگذاری کردند. از هنرپیشههایی مثل «جان وین» (John Wayne) و «اِرول فلین» (Errol Flynn)، تا «فرانکلین روزولت» (Franklin D. Roosevelt).
جورجیو سوکالوس: کمپانیهای حفاری مجراهای متعددی پیرامون گودال «مانی پیت» (Money Pit) ایجاد کردند، به امید آن که به هر چه که آنجا دفن بود برسند. آنها حتی سعی کردند تا داخل دیوارهها را هم بکنند، ولی حتی همان هم ثمری نداشت.
بر اساس یافتههای بیشمار حفاری، «مانی پیت» حاوی یک سری صفحههای بلوطی است که از عمق ۳ متری شروع میشود و در هر ۳ متر، یکی پس از دیگری تکرار میشود، تا به عمقی حداقل ۶۰ متری (۲۰۰ فوت) میرسد. مابین این صفحات، تراشههایی از سنگفرش وجود دارد که متعلق به جزیره نیستند، و نیز لایههایی از گودالهایی گلی. ثابت شد که تلاشها برای رسیدن به انتهای گودال بسیار خطرناک است. در این تلاش شش نفر جان خود را از دست دادند.
پیتر فیبگ: زیر آن با کانال پوشش داده شده است. کانالهایی آب گرفته که آب دریا را وارد سیستم میکنند. هربار که به نظر میرسد کار تمام است، آب زیر زمین در کانالها، جستجوهای بیشتر را غیرممکن میکند. بنا بر این، این همهی چیزی است که ما میدانیم. قرنها پیش، کسی یک سیستم عظیم هیدرولیک در زیر این جزیره ایجاد کرده است. نمیتوانسته دزد دریایی بوده باشد، قطعاً کسی بوده با تخصصی عالی در معماری و هیدرولیک (نیروی محرکه آب).
جورجیو سوکالوس: ما هنوز هم قادر نیستیم به هر چیزی که آن پایین هست دسترسی پیدا کنیم. به خاطر سیستم سرریز فوقالعادهای که وجود دارد. جویندگان گنج، رنگ قرمز را در یکی از این کانالها ریختند، و نه تنها از یک سوی جزیره بیرون آمد، بلکه از سوی دیگر جزیره هم بیرون آمد. تا سه کانال کشف شد. این خیلی مبتکرانه است.
اما چه کسی یا چه چیزی این گودال احمقانه را با این دقت طراحی کرده است؟ و احتمالاً مهمتر از هر چیز، چه چیزی ممکن است در انتهای آن پنهان باشد؟ برخی بر این باورند که ممکن است تاج جواهرنشان انگلستان باشد، یا گنج دزدان دریایی، گنج وایکینگها و یا حتی نسخهی خطی شکسپیر. اما احتمالاً بیباکانهترین تئوری از بین همه این است که «مانی پیت» مکان پنهانی یکی از مقدسترین موضوعات در جهان است.
جورجیو سوکالوس: این امکان وجود دارد که «تابوت عهد» (The Ark of the Covenant) با محتویات آن در جزیره «اوک» پنهان شده باشد.
تابوت عهد؟ مقدسترین مقصود همهی دنیای یهودیمسیحی؟ صندوق طلایی که قرار بود حاوی لوحههایی باشد که خدای عبری «ده فرمان» را بر آن نوشته بود؟ چرا باید این اثر مذهبی در انتهای یک گودال تله، دقیقاً در شمال کانادا قرار داده شده باشد؟ نظریهپردازان فضانوردان باستانی معتقدند که این صندوق ممکن است به دلیل نیروهایی که در آن است، پنهان شده باشد، نیروهایی خارج از این جهان.
جورجیو سوکالوس: بر اساس نظریهپردازان فضانوردان باستانی، «تابوت عهد» حامل یک دستگاه موجودات فرازمینی است که در طول ۴۰ سال آوارگی اسراییلیان در بیابان به آنها داده شد.
گراهام هنکاک: وقتی شما به متون انجیل مراجعه میکنید، میبینید که شکل سلاح به خود میگیرد. به هوا بلند میشود، به دشمنان اسراییلیان میتازد. وقتی فلسطینیها بالاخره آن را به چنگ آوردند، دست به اشتباهی زدند و آن را باز کردند و آن را نگهداشتند. ناگهان هزاران نفر شروع به مردن کردند. متون انجیل کاملاً روشن بیان میکند که دلیل مرگ تومورهای سرطانی بود. این یک معمای بسیار پیچیده است. چه چیزی میتواند با این شبه ماشین موجب مرگی که به نظر مثل بیماری رادیواکتیو است بشود؟
این که صندوق حاوی چه نوع نیرویی بوده، موضوعی جنجالبرانگیر است. اما یک اتفاق بزرگتر این است که چه اتفاقی برای صندوق افتاده و امروز ممکن است کجا پنهان باشد؟ یک افسانه میگوید که در جنگهای صلیبی توسط یکی از سران جنگجویان شبهراهب، به نام «شوالیههای معبد» (Knights Templar)، ربوده شده است.
گراهام هنکاک: یک داستان فرعی، که واقعاً فرعی به نظر میرسد، این است که آنها میخواستهاند از مهاجرین جادهی بین ساحل و اورشلیم در سرزمین مقدس حمایت کنند. اما به نظر نمیرسد که آنها اصلاً چنین کاری کرده باشند. به محض این که لو رفتند، کوه معبد (معبد صخره) (Temple Mount) در اورشلیم را تصرف کردند و برای بیش از ۸۰ تا ۹۰ سال، خود را وقف آنچه که به نظر حفاری باستانشناسانه در کوه معبد میرسید کردند. و من مطمئن هستم که آنها در جستجوی «تابوت عهد» بودهاند.
افسانه میگوید که شوالیهها صندوق را به اسکاتلند بردهاند و پیمانی با خانوادهی قدرتمند «سینکلر» (Sinclair) بستهاند. برخی از مورخین معتقدند که ممکن است «ویلیام سینکلر» (William Sinclair) صندوق را، به منظور مراقبت از دستبرد انگلیسیها، در سال ۱۴۰۰ به جزیرهی «اوک» در «نوا اسکوشیا» برده باشد. در آنجا، «سینکلر» و مردان او میتوانستند چیزی بسازند که میتواند غیر قابل نفوذترین سردابی باشد که تا کنون ساخته شده است: «مانی پیت» معروف. اما اگر این طور است، شواهد آن کجاست؟
پیتر فیبگ: در سال ۱۹۹۰ بعضی از دانشمندان توانستند دوربینی را به درون یکی از کانالها بفرستند. در آنجا چیزی عجیب یافتند که با شیئی لولهای احاطه شده بود. ارزش C-14 آنها (روشی برای تعیین سن مواد) متغیر بود و سن پرتوشماری آن به زمانی بسیار دور تا به آینده برمیگشت. و این کاملاً غیرممکن است. اما این امکان هست که این تأثیرات به دلیل نوعی از رادیواکتیو ایجاد شده باشد. به همین دلیل است که ما فکر میکنیم یک رآکتور اتمی احتمالاً در اینجا، در درون این سیستم هوشمند هیدرولیک پنهان است. به این شکل میتواند برای همیشه به خوبی حفظ شود.
اگر «تابوت عهد» در انتهای «مانی پیت» کشف شود، این حقیقتاً چه معنایی دارد؟ آیا این میتواند اثباتی برای دخالت فرازمینیها باشد؟ بهترین اثباتی که نظریهپردازان فضانوردان باستانی منتظر آن بودهاند؟
جورجیو سوکالوس: اگر «تابوت عهد» در انتهای «مانی پیت» پیدا شود؛ خُب، قصه تمام است.
شاید. اما سؤالی حتی بزرگتر سر برمیدارد: چرا؟ آیا نوع بشر، همان طور که طرفداران نظریهی فضانوردان باستانی به آن معتقد هستند، با دخالت موجوداتی از دنیاهایی دیگر مورد حمایت قرار گرفته است؟ یا این که منظور شوم دیگری در ورای آن بوده است؟ آیا اگر صندوق پیدا شود، نوعی «جعبه پاندورا» (Pandora’s Box) خواهد بود که به محض باز شدن، قادر باشد منشأ ما را، فراتر از آنچه که ما بخواهیم بدانیم، آشکار کند؟
در طلوع قرن بیستم، انقلاب صنعتی مبین آن بود که هیچ چیزی که توسط بشر قابل تصور باشد، غیرممکن نیست. حالا ما میتوانیم در روستاها در کالسکههای بدون اسب برانیم؛ دریاها را با کشتیهای عظیم درنوردیم؛ در آسمان با ادوات پرنده به پرواز درآییم؛ حتی ایدهی ساخت موشک و پرواز آنها به ماه، مریخ و فراتر از آن، به نظر میرسد در چنگ ما است. دوران نویسندههای علمیتخیلی مثل «اچ. جی. ولز» (H.G. Wells) و نیز مخترعینی چون «اینشتین» (Einstein)، «تسلا» (Tesla)، «ادیسون» (Edison) و «فورد» (Ford) بود.
در ۱۸۹۶ گزارشات وسیعی دربارهی سفینههای فضایی عجیبی در حال پرواز بر فراز نقاط مختلفی از غرب آمریکا شکل گرفت. تصادف؟ یا پیامد؟
کریس پیتمن: مشاهداتی در تاریخ وجود داشته و البته شمار زیادی از این مشاهدات در قرن نوزدهم شکل گرفته است. اما تا سال ۱۸۹۶ که موجهایی از مشاهده شیوع یافت، این طور نبود. هزاران نفر در سالهای ۱۸۹۶ و ۱۸۹۷ در ایالات متحده فانتومهای فضایی را دیدند، چیزی که هرگز منشأ آن تشریح نشد. این گزارشات ثبت و در روزنامهها مورد بحث واقع شد.
دکتر بیل برنز: مشاهداتی در سالهای ۱۸۹۶ ، ۱۸۹۷ و ۱۸۹۸ شکل گرفت. و در واقع ما به نوعی از طریق روزنامهها و گزارشات از جنوب غربی میدانیم که مردم هواپیماهایی با بال دیدهاند، در حالی که «برادران رایت» (Wright Brothers) تا سال ۱۹۰۳ در یک هواپیما پرواز نکردند. پس این هواپیماها چه بود؟ البته از سوی دیگر، مردم در قرن نوزدهم بالن به هوا میفرستادند. بالن تکنولوژی پیشرفتهای نبود. آنچه که در آن زمان تکنولوژی پیشرفته بود، ضمیمه کردن یک موتور بنزینی به بدنهی بالن بود.
ویلیام برملی: تمامی معمای سفینههای فضایی از نظر من، در بعضی از آنها نوعی بالنهای قابل هدایت بود که مردم میدیدند در اطراف در پرواز هستند. اما از طرف دیگر، در آن دوران ما همچنین گزارشهایی پیدا کردیم از اشیائی که بسیار سریعتر از این که قابل هدایت باشند، حرکت میکردهاند. و بعضی از آنها شاید بیش از آنچه که باید درخشان بودهاند، که بتوانند نوعی بالن باشند که در آن زمان ساخته میشد.
دکتر بیل برنز: ویژگی این بالونهایی که در اواخر سال ۱۸۹۰ با موتور بنزینی در اطراف پرواز میکردند، احتمالاً ذهن مردم را به امکان این که این میتواند دقیقاً یک شئ پرندهی ناشناس باشد، و شروع کردند بیمحابا به بالا نگاه کردن. بنا بر این میتوان گفت که تاریخ مدرن «یو.اف.او» با این فضاپیماهای مرموز سال ۱۸۹۰ شروع شد.
کریس پیتمن: ما کاملاً میتوانیم بپذیریم که مشاهدهی فضاپیماها مشاهدهای از فضاپیماهای فرازمینیها بوده که احتمالاً بیگانگان را به فعالیتهای انسان در آن زمان، به خاطر بالا رفتن سرعت رشد تکنولوژی، جلب کرده است.
دکتر بیل برنز: بعضی از مردم معتقدند که بیگانگان طی هزاران سال در زندگی انسان دخالت داشتهاند، و چون آنها در اینجا و در نقاط مهمی از تاریخ بشر همواره حضور داشتهاند، انواع مختلفی از تکنولوژی را به انسان معرفی کردهاند تا پیشرفت را در راستای حد معینی تحریک کنند.
آیا همان بیگانگانی که برخی معتقدند برای قرنها به بازدید زمین آمدهاند، مسئول الهامبخشی پرش بزرگ ما به عصر مدرن هستند؟ یا این که بالا رفتن مشاهده «یو.اف.او» که در قرن آینده باقی خواهد بود، میتواند نشان از این باشد که چون بلند پروازیهایمان زیاد است، ما در خطر هستیم؟
ویلیام برملی: یک ایدهی رایج این است که هر قدر ما توسعهی تکنولوژی بیشتری داریم، شاهد مشاهدهی بیشتر پدیدهی «یو.اف.او» خواهیم بود. این «یو.اف.او»ها ابتدا به ساکن در حال بررسی ما هستند. دهها سال قبل ما فعالیتهای زیادی از «یو.اف.او»ها در ایستگاههای هوایی دیدهایم. در اطراف ایستگاههای اتمی و همین طور «یو.اف.او»هایی که هواپیماها را تعقیب میکردهاند، یا شاید جنگندههای ما را دنبال میکردند. من میگویم که قطعاً در راستای توسعه، ما همچنان شاهد بررسیهای ظاهری «یو.اف.او»ها خواهیم بود، بخصوص همان طور که ما به رفتن به فضا ادامه میدهیم، شاهد فعالیت بیشتر «یو.اف.او»ها خواهیم بود. چه به نفع ما باشد و چه به ضرر ما. حدس آن دشوار است.
دکتر بیل برنز: تاریخ ما، تاریخ انسان بر روی کرهی زمین، چه ما خود بیگانگانی باشیم که از سیارهای دیگر به اینجا آورده شدیم، و چه این که بیگانگانی ما را خلق کرده باشند، همان طور که در داستان «آنوناکی» (Anunnaki) آمده است، بر اساس هر کدام از اینها، ممکن است موجودیت انسان هدایت شده به سوی یک نقطهی پایان باشد.
در قرن بیستم، ساکنین کرهی زمین قادر هستند از زمین کنده شده و به ستارهها برسند. ما همچنین قادر به مهار اتم، و استفاده از آن به منظور ویرانی مرگآور بودهایم. ما قادریم ماهوارهها را به مدار بفرستیم، بر ماه فرود آییم، و به مریخ دست یابیم. اما به چه دست پیدا میکنیم؟ یک جهان خالی لمیزرع از گیاهان مرده؟ یا چیزی دیگر؟
جورجیو سوکالوس: در سال ۱۹۶۰ اغلب دانشمندان از قبل در حال کنکاش این سؤال بودند که ما در این جهان تنها هستیم یا نه؟ و تنها تعداد انگشت شماری از دانشمندان بودند که در واقع این ایده را پسندیدند که بله، تمدنهای دیگری آن بیرون هستند. حالا این ۵۰ سال را به سرعت جلو ببرید؛ به سختی میتوانید دانشمندی را پیدا کنید که امروز بگوید ما در این جهان تنها هستیم.
لیندا مولتون هاو: آنچه که ما در قرن بیست و یکم خواهیم شد، تعریف شدنی دوباره است. سرتاسر تاریخ ممکن است دچار تجدید نظر شود؛ در مفهوم موجودات هوشمند غیرانسانی که میآیند و میروند. و چه چیز دیگری آن بیرون هست، در این دنیای باور نکردنی که ما انسانها بخشی از آن هستیم؟
احتمالاً طلوع عصر فضا چراغ چشمکزنی بود برای هر آن چیز یا هر آن کس که بیرون از اینجا بود؛ تا پس از قرنها نوشتن و حک کردن در غارها، ساخت معبدها و نشانهگذاری آسمانها، ساکنین کرهی زمین بالاخره آماده شوند. آماده برای بازگشت.
پایان
این مقاله در ۳ قسمت تهیه شده است: | قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم |
اسامی و عناوین مشارکت کنندگان در این مقاله
– الکس کیونتی (نویسنده / مکتشف)
– دکتر بتی آن براون (مورخ هنر دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، نوردریج)
– دکتر بیل برنز (نویسنده / محقق یو.اف.او)
– دکتر سی. اسکات لیتلتون (استاد بازنشسته انسانشناسی دانشکده اوکسیدنتال)
– کریس پیتمن (محقق یو.اف.او)
– کلیفورد ماهوتی (رییس قبیله زونی)
– دیوید چیلدرس (نویسنده: تکنولوژی خدایان)
– اریک ون دانیکن (نویسنده: ارابه خدایان؟)
– جورج نوری (مجری رادیو ساحل به ساحل)
– جورجیو ای. سوکالوس (ناشر مجله عصر افسانهای)
– گراهام هنکاک (نویسنده: اثر انگشت خدایان)
– دکتر جاناتان یانگ (مؤسس و سرپرست بایگانی اسناد جوزف کمپل)
– ال. ای. مارزولی (نویسنده: مصاحبه با بیگانه)
– لیندا مولتون هاو (نویسنده / روزنامهنگار تحقیقی)
– ماکسیمیلیان دی لافایت (نویسنده: یوفوها و دستورکار بیگانه)
– دکتر مایکل جی. کرو (استاد سابق کاوانا دانشگاه نتردام)
– نانسی رد استار (نویسنده: نیاکان ستارهای)
– پیتر فیبگ (نویسنده: ماشین جاودانگی)
– فیلیپ کوپنز (نویسنده / روزنامهنگار تحقیقی)
– دکتر رابرت ام. شاک (زمینشناس / نویسنده)
– دکتر رابرت آر. کارگیل (باستانشناس انجیلی دانشگاه کالیفرنیا)
– توماس او. میلز (مدیر سابق مرکز فرهنگی تپه دوم هوپی)
– ویلیام برملی (نویسنده: خدایان عدن)
– Alex Chionetti (Author / Explorer)
– Betty Ann Brown, Ph.D. (Art Historian, CSU Northridge)
– Bill Birnes, Ph.D. (Author / UFO Investigator)
– C. Scott Littleton, Ph.D. (Prof. Emeritus of Anthropology, Occidental College)
– Chris Pittman (UFO Investigator)
– Clifford Mahooty (Zuni Tribal Elder)
– David Childress (Author, Technology of the Gods)
– Erich von Däniken (Author, Chariots of the Gods?)
– George Noory (Radio Host, Coast to Coast AM)
– Giorgio A. Tsoukalos (Publisher, Legendary Times Magazine)
– Graham Hancock (Author, Fingerprints of the Gods)
– Jonathan Young, Ph.D. (Founding Curator, Joseph Campbell Archives)
– L.A. Marzulli (Author, The Alien Interviews)
– Linda Moulton Howe (Author / Investigative Journalist)
– Maximillien De Lafayette (Author, UFOs and the Alien Agenda)
– Michael J. Crowe, Ph.D. (Cavanaugh Prof. Emeritus, Univ. of Notre Dame)
– Nancy Red Star (Author, Star Ancestors)
– Peter Fiebag (Author, Eternity Machine)
– Philip Coppens (Author / Investigative Journalist)
– Robert M. Schoch, Ph.D. (Geologist / Author)
– Robert R. Cargill, Ph.D. (Biblical Archaeologist, UCLA)
– Thomas O. Mills (Former Manager, Hopi Cultural Center Second Mesa)
– William Bramley (Author, The Gods Eden)