سفینههای فضایی بر فراز «لس آنجلس». ربایندگانی که ذهن ما را کنترل میکنند. «ای.تی»ها تماس برقرار میکنند. اینها و سایر سناریوهای فضایی، موضوع اصلی تعداد بیشماری از فیلمهای علمیتخیلی و شوهای تلویزیونی بودهاند. اما چه میشود اگر موجودات فضایی همین فردا به زمین بیایند؟ آیا راهنمای تولد دورهای جدید از صلح و موفقیت خواهند بود؟ یا شروع یک جنگ جهانی؟ روزی که اعلام شود ما تنها نیستیم، روزی است که این سیاره برای همیشه تغییر میکند. بنیاد حکومتها و بنیاد مذهب فرو میریزد. همه دلشان میخواهد یک بیگانه را ببینند، ولی ما باید آرام شروع کنیم. پیش از این که بتوانیم بدویم، باید یاد بگیریم چطور راه برویم. میلیونها نفر در سراسر جهان بر این باورند که ما در گذشته با موجودات فضایی ملاقات داشتهایم. اگر این موضوع حقیقی باشد چه؟ آیا موجودات فضایی حقیقتاً در شکل گرفتن تاریخ ما نقش داشتهاند؟ و اگر این طور بوده، چه اتفاقی میافتد وقتی که آنها بازگردند؟
| مترجم: الهام کاشی | تنظیم: حسن موسوی |
در تاریخ زندگی انسان، بشر همواره با احترام و حیرت به ستارهها چشم دوخته است. پیشینیان ما حرکاتشان را ثبت کردهاند؛ صور فلکی را شناسایی کردهاند؛ و زمان را با خلق تقویمی سماوی علامتگذاری کردهاند. و ستارهها هم منشأ اسطورهها و افسانههای بیشماری شدند. بسیاری از آنها شرح میدهند که میهمانانی از دوردستها به زمین میآیند. سایر افسانهها هم دربارهی تمامی تمدنهایی که در کهکشانها وجود دارند میگویند.
مایکل کریمو: متن «سنسکریت» (Sanskrit) هند به ما میگوید که به طور مثال چهارصد هزار موجود مثل انسان در سراسر جهان هستی، در کرات مختلف و منظومههای مختلف و حتی بُعدهای مختلف، پراکنده هستند.
اما این موجودات بیگانه کجا هستند؟ آیا همان طور که نظریهپردازان فضانوردان باستانی معتقد هستند، در گذشته به زمین آمدهاند؟ و سپس از اینجا رفتهاند؟ اگر چنین است، آیا هرگز باز خواهند گشت؟ امروزه دانشمندان سراسر دنیا دست از انتظار کشیدن برداشتهاند و گامهایی در جهت یافتن موجودات فرازمینی هوشمند برمیدارند. آیا تکنولوژی بالاخره خواهد توانست آنچه که پیشینیان ما در هزاران سال پیش به آن باور داشتند را اثبات کند؟
در سال ۱۹۶۰ ستارهشناس و فیزیکدان «فرانک درک» (Frank Drake) تلسکوپی غیرمعمول را در تپههای ویرجینیای غربی کار گذاشت. این ابزار عجیب از باقیماندهی تجهیزات رادار جنگ جهانی دوم ساخته شده بود؛ اما به جای داشتن یک لنز معمول چشمی، مجهز به یک آنتن جهتیاب رادیویی بود.
دکتر پائول دیویس: کمی حساب و کتاب نشان داد که رادیوتلکسوپ میتواند مراسلات و دریافتهایی را در فاصلههای بینمنظومهای داشته باشد. این صحبت سالهای نوری بسیار زیادی است. بنابراین «فرانک درک» یک رادیوتلسکوپ را روی چند ستارهی نزدیک تنظیم کرد و منتظر شد تا ببیند چه پیغامی را میتواند از بیگانگان دریافت کند، که کاری محیرالعقول بود.
«درک» در آن زمان در دریافت هر صدایی کاملاً ناکام ماند. اما دانش نجوم رادیویی از همین جا متولد شد. اگر نتوانیم بیگانگان را در فضا ببینیم، شاید بتوانیم صدایشان را بشنویم.
دکتر مایکل دنین: چیزی که ما در گذشته و در جستجوی حیات موجودات فضایی روی آن متمرکز بودیم، تلاشی منفعل برای کشف علایمی بر مبنای آن که آنها هم تکنولوژی پیشرفتهای داشته باشند و واجد نوعی الکتریسیته مثل ما و همهی نیروهای پرتوی الکتریکی باشند تا علایمی ارسال کنند که ما امیدوار به دریافت آن باشیم.
در سال ۱۹۶۱ «فرانک درک» و گروهی از ستارهشناسان، فیزیکدانها و زیستشناسان، نهادی خصوصی را پایهگذاری کردند به نام «ستی» (SETI)؛ «جستجوی موجودات فضایی هوشمند» (the Search for Extra-Terrestrial Intelligence). هدف آنها، متمرکز کردن رادیوتلسکوپی عظیم به سوی فضا و استراق سمع بود. «درک» احتمال وجود حیات هوشمند در جهان را در یک فرمول برآورد کرد که به «معادله درک» (Drake equation) معروف شد.
دکتر سارا سیگر: معادله «درک» پلی بین علمی و غیر علمی است؛ چون توضیح میدهد که شما چه چیزی را باید بدانید تا بتوانید درصدی برای فراوانی حیات بیگانه قایل شوید.
دکتر جنیفر هلدمن: فاکتورهای چند کسری در «معادله درک» وجود دارند؛ مثل کسر ستارههایی که ممکن است سیاره باشند، و کسر سیارههایی که میتوانند مسکونی باشند، و کسر آن دسته که ممکن است آب مایع داشته باشند، و این که چند تای آنها میتوانند حیات هوشمند داشته باشند، و در نهایت، فاکتور مهم، مدت زمان این تمدنها است، و این یک مجهول بزرگ است. ما تنها یکی را میشناسیم و آن هم خودمان هستیم. و خود ما برای چه مدتی باقی خواهیم ماند؟ این را باید فهمید.
با استفاده از این معادله، «درک» برآورد کرد که بیش از یکصد میلیون تمدن پیشرفته میتواند تنها در کهکشان راه شیری وجود داشته باشد.
دکتر بیل برنز: «ستی» فرض را بر این میگذارد که شما یک تمدن خارجی داشته باشید که توانایی سفر داشته باشد. این یعنی الکترونیک توسعه یافته و آنها اثر انگشت ما را خواهند داشت. این اثر انگشت، یک سیگنال مکرر است، یک سیگنال مکرر که به آنها میگوید که این تنها یک صدا نیست، تنها فرکانسهای بلااستفادهی فضا نیست، بلکه یک تلاش واقعی در جهت ارتباط است. شاید نه با ما، ولی با خودشان.
در ۱۵ اوت ۱۹۷۷ ستارهشناس دکتر «جری ایمن» (Dr. Jerry Ehman) در حال کار روی یک پروژهی «ستی» در دانشگاه ایالتی «اوهایو» (Ohio) بود، وقتی که یک سیگنال متناوب را در جهت صورت فلکی «کماندار» (Sagittarius) ضبط کرد.
سیگنال، پیش از این که محو شود، به مدت ۷۲ ثانیه ادامه داشت. «ایمن» معتقد بود که این سیگنال یک منشأ فرازمینی داشته است. اما با وجود آن که جستجوها تکرار شد و اندازهی تلسکوپها بزرگتر شد، آن سیگنال هرگز دوباره دریافت نشد. اما اگر «ستی» یک مخابرهی متناوب از جهانی دیگر را قطع کرده باشد چه؟ چه اتفاقی بعد از این میافتد؟ بر اساس پیشنویس بازرسی «ستی»، به محض تأیید یک سیگنال رادیویی فرازمینی، خبر این رخداد بایستی تا زمان اجازهی ابلاغ مخفی بماند. دولت در آن زمان میتواند تصمیم بگیرد که مایل به ایجاد تماس هست یا نه.
دکتر پائول دیویس: من فکر میکنم همهی رشتهها پنبه است، چون وقتی یک پیام داریم، میتواند حاوی اطلاعات بسیار مهمی باشد که به جامعهی ما منتقل میشود و شاید آن را بیثبات کند. این چه معنایی برای آیندهی تمدن ما خواهد داشت؟ اینها سؤالات مهمی هستند.
امروزه «ستی» همچنان ستارههای همسایه را با تولید مصنوعی سیگنال و با استفاده از بزرگترین تلسکوپهای دنیا بررسی میکند. در چند سال آینده، وقتی کاملاً قابل بهرهبرداری شود، ردیف جدید «تلسکوپهای آلن ستی» (Allen Telescope Array) توانایی شناسایی بیش از یک میلیون ستاره را خواهند داشت.
دکتر سارا سیگر: «ستی» باید مناطق بسیار بسیار وسیعی را جستجو کند. آنها به شما میگویند که حالا در حال جستجوی معادلهی مثلاً یک لیوان آب در مقایسه با کل یک اقیانوس هستند. راه درازی در پیش دارند.
در حالی که «ستی» سیگنالهای فضای خارج را استراق میکند، «ناسا» در تلاش است تا در خلال پیامهایی که به همراه کاوشگرهای فضایی ارسال کرده است، مستقیماً با حیات بیگانه تماس برقرار کند.
دکتر مایکل دنین: این یک راه طولانی است. اما از نظر من، هیچ دلیلی وجود ندارد که انتظار هیچ زندگی دیگری را هم در جای دیگری نداشته باشیم. چیزی که پذیرفتن یا درک آن دشوار است، این است که چقدر احتمال دارد که ما بتوانیم آنقدر نزدیک شویم تا بتوانیم در واقع با کسی ارتباط برقرار کنیم.
در سال ۱۹۷۲ «ناسا» تصمیم گرفت تا یک پلاک کوچک را بر روی بدنهی خارجی کاوشگر دوقولوی «پایونیر» (Pioneer) نصب کند. اولین ساختهی دست بشر که میرفت تا منظومهی ما را ترک کند. «ناسا» با استاد دانشگاه «کُرنل» (Cornell) دکتر «کارل سگان» (Dr. Carl Sagan) برای اجرای این پیام تماس گرفت.
دکتر مایکل دنین: «کارل سگان» یکی از فعالترین ستارهشناسان در زمینهی جستجوی حیات در خارج از سیارهی ما بود. او دانشمندی بسیار برجسته بود. و او فضانوردی بسیار مجرب بود. او حقیقتاً کمک بزرگی برای ما بود تا بفهمیم چگونه ممکن است بتوانیم با زندگیهای دیگری در جهان تماس برقرار کنیم.
«سگان» همراه با پایهگذار «ستی» یعنی «فرانک درک»، صفحهای از طلا و آلومینیم به اندازهی ۱۵ در ۲۳ سانتیمتر طراحی کردند که حاوی مجموعهای از علایم سمبلیک معرف «انسان» و «زمین» بود.
دکتر آلبرت هریسون: مرد و زن برهنه بودند و مرد دست خود را بالا نگه داشته بود و نشان میداد که علامتی از درود گفتن است.
یک طرح کلی از منظومهی خورشیدی به همراه خط سیر کاوشگر «پایونیر» بر روی آن هم نمایش داده شده بود، و دیاگرام ۱۴ سیاره به دور خورشید، که جدولی ایجاد کرده بود که میتوانست کمکی باشد برای نشان دادن این که کاوشگر از کجا آمده است.
دکتر مایکل دنین: ما سعی کردیم به آنها یک ایده از این که کجا قرار گرفتهایم داده باشیم. و این مسئلهی مهمی است که چگونه به کسی بگویید در کجای فضا واقع شدهاید؛ چون شما نمیدانید که آنها کجا آن را پیدا خواهند کرد. همهی اینها در یک طراحی بسیار شیوا اجرا شد. اما در واقع با تلاش برای ایجاد یک ارتباط با بعضی از ایدههای موردنظر.
پنج سال بعد و در سال ۱۹۷۷ دکتر «سگان» امکان دوبارهای برای طراحی یک پیام بین منظومهای دیگر یافت. وقتی که «ناسا» تصمیم گرفت تا یک پیام دیگر را بر روی کاوشگر فضایی «وویجر» (Voyager) نصب کند. این بار، «سگان» آلبوم ضبط شدهای را طراحی کرد که از مس طلاکاری شده به همراه یک دستورالعمل ابتدایی از چگونگی استفاده از آن ساخته شده بود. «سگان» برآورد کرد که این دیسک فلزی میتواند حداقل تا یک میلیارد سال در فضا باقی بماند.
دکتر مایکل دنین: یکی از تلاشهای تکنولوژی این است که یک راهی پیدا کنید که بتواند آنچه را میخواهید انجام دهد. و شما در اینجا میخواهید یک گیرنده را کدگذاری کنید، و یا حتی چند تصویر ویدیویی به آن اضافه کنید، اما به شکلی که تقریباً هر نوع تکنولوژی پیشرفتهی دیگری بتواند آن را بفهمد. و مزیت یک دستگاه ضبط این است که هم مکانیکی است و هم الکتریکی. نقشهای حک شده بر آن، کاملاً روشن هستند. بنا بر این در واقع آنها دستورالعمل چگونگی خواندن آن را هم ضمیمه کردهاند.
بخش ضبط شده شامل مقدار زیادی صداهای جورواجور بود؛ گریهی یک بچه، صدای باد، موج و باران، صدای حیوانات، و نیز موسیقیهای کلاسیک و فرهنگی از همه جای دنیا. یکی از آهنگهای انتخابی «راک اند رول» «چاک بری» (Chuck Berry) بود: «جانی بی. گود» (Johnny B. Goode).
دکتر مایکل دنین: موسیقی انتخاب خوبی است، چون تقریباً هر چیزی در آن در لرزش است و صدا تولید میکند. بنابراین من شرط میبندم که تقریباً هر فرهنگی مایل به توسعهی موسیقی باشد. فکر میکنم «باخ» (Bach) بیشترین زمان این ضبط را به خود اختصاص داده بود. من واقعاً نمیدانم چرا آنها او را انتخاب کردند، ولی او یکی از آهنگسازان وابسته به ریاضیات است و شاید همین یکی از دلایل انتخاب او بوده است، چون ریاضیات زبان جهانی بهتری است.
«سگان» همچنین یک سری وسیع از تصاویر مشهور بناهای ساخت بشر، و نیز خوشامدگویی به ۵۵ زبان مختلف را لحاظ کرد.
جورجیو سوکالوس: من فکر میکنم مهمترین آنها زبان «سومری» (Sumerian) است. و چرا آنها زبان «سومری» را در این دیسک لحاظ کردند؟ خُب، بر اساس تئوری بیگانگان باستانی، سومریهی باستان اولین مکانی است که با موجودات فضایی تماس برقرار کرده است.
دکتر مایکل دنین: تا این زمان، روشن است که ما هنوز هیچ چیزی دربارهی حیات موجودات فضایی یاد نگرفتهایم، چون تماسی با ما بر قرار نشده است. اما فکر میکنم برای خود ما، هر بار که سعی میکنید بروید و بفهمید چطور باید ارتباط برقرار کنید، محدودیتها و درک شما را تنها برای ایجاد ارتباطات ارتقاء میدهد.
دکتر سارا سیگر: ما همه میخواهیم بیگانگان را پیدا کنیم، چه دانشمندان نجومی که در جستجوی نشانههای حیات در کرات دوردست هستند، و چه علاقهمندان موجودات فضایی که به دنبال نشانههای حیات بیگانگان در گذشته هستند، و چه حتی مردم امروز که میخواهند تجربهای از «یو.اف.او»ها و بیگانگانی که اخیراً آنها را ملاقات کردهاند، داشته باشند. همهی ما تلاشمان همین است.
در حالی که جستجو برای موجودات فضایی ادامه دارد، یک ایستگاه جدید تلکسوپی در شکار سیارههایی است که ممکن است حیات در آنها وجود داشته باشد. آیا «زمین»های دیگری هم آن بیرون هست؟ و اگر این طور است، چطور آنها را پیدا کنیم؟
در ششم مارس ۲۰۰۹ «ناسا» یک راکت «دلتا ۲» (Delta II) را به فضا پرتاب کرد. بر روی آن تلسکوپ جدیدی به نام ستارهشناس آلمانی «یوهان کپلر» (Johannes Kepler) نصب بود. ایستگاه تلسکوپ فضایی، اختصاصاً به منظور کشف کراتی شبیه به زمین که خارج از منظومهی ما وجود دارند طراحی شد. جستجوی «کپلر» بر قسمت معینی از فضای راه شیری به نام «مهمیز اوریون» (Orion’s Spur) متمرکز است.
دکتر سارا سیگر: وظیفهی «کپلر» دریافتن این است که این زمینهای احتمالی چقدر رایج هستند؟ برای این منظور، «کپلر» یک قسمت از آسمان را برای سه سال و نیم زیر نظر میگیرد. تصور کنید که چشمتان را باز کنید و فقط خیره به یک نقطه از آسمان بمانید.
دکتر جنیفر هلدمن: آنچه که انجام میدهند این است که ستارهها را تحت نظر میگیرند، و وقتی سیارهای به دور یک ستاره میچرخد، این سیاره به مقابل ستاره میرسد و نور ستاره محو میشود. البته فقط یک کمی از جایی که ما هستیم، چون با سیارهاش پوشیده شده است. و حالا شما به تاریکی این ستارهها نگاه میکنید؛ و اینجاست که میتوانید سیارهها را ردیابی کنید.
تا کنون تلسکوپ «کپلر» وجود پنج سیاره در خارج از منظومه ما را تأیید کرده است. مسئولین «ناسا» انتظار دارند پیش از این که این مأموریت به پایان برسد، چند صد سیارهی دیگر مثل همینها کشف شوند. به محض این که سیارهای ردیابی شد، دانشمندان باید دریابند که حاوی آب هست یا نیست.
دکتر جنیفر هلدمن: ما از روی زندگی در زمین میدانیم که همهی حیات زمینی نیازمند آب مایع است. بنا بر این، هدفی که ما در جستجوی حیات در جاهای دیگر جهان در نظر داریم، تعقیب آب است. و این تنها اولین قدم است.
دکتر پائول دیویس: در زمین، هر جا که آب مایع باشد، حیات هم هست. و این یک واقعیت است. زندگی در زمین، تنها تحت شرایط بسیار ویژه میتواند وجود داشته باشد. ارگانیزمهای ویژهای هستند که در آب جوشانی که از زمین خارج میشود زندگی میکنند، که از اعماق اقیانوسها بیرون میآیند. ارگانیزمهای ویژهی دیگری هم هستند که در استخرهای دورریز راکتورهای اتمی حاوی مقادیر بالای رادیواکتیو زندگی میکنند. و همین طور مواردی دیگر. اما تنها چیزی که کاملاً برای حیات ضروری است، تا آنجا که ما میدانیم آب مایع است.
برای دریافتن این که یک سیاره حاوی آب و امکان حیات باشد، دانشمندان از تلسکوپهای ویژهای برای بررسی اتمسفر آن استفاده میکنند.
دکتر سارا سیگر: ما به نوری که از سیاره دیده میشود نگاه میکنیم و آن نور را تجزیه میکنیم؛ درست مثل رنگینکمان. حالا اگر شما به طیف نور در آسمان نگاه کنید و خوب به آن دقت کنید، خطوط تیرهای را در آن میبینید. رنگهایی را میبینید که از طیف نور حذف شدهاند. این رنگها به خاطر جذب گازهایی که در اتمسفر زمین هست حذف شدهاند. بنا بر این وقتی یک طیف نور از سیارهای دیگر را به دست میآوریم و به دنبال نقاط تاریک آن میگردیم، این نقاط به ما میگویند که چه نوع گازی در اتمسفر آن وجود دارد.
برای درک بهتر این که چگونه حیات روی اتمسفر اثر میگذارد، دانشمندان «ناسا» در حال مطالعهی لایههای میکروبی در منطقهی وحشی خزهپوش در کالیفرنیا هستند.
دکتر برد بیبوت: لایههای میکروبی به دلایل بسیاری برای «ناسا» اهمیت زیادی دارند. ارگانیزمهایی که در لایههای میکروبی وجود دارند، بیشتر از هر ارگانیزم دیگری در زمین زیستهاند. آنها شماری از آنچه که «بیومارکرها» (Biomarkers) نامیده میشود را ایجاد میکنند که برای جستجوهای ما در یافتن حیات بر روی کرات دیگر مهم است. در این نسجهای «بیومارکر»، وقتی شما یک تکه از آن را برمیدارید و به سطح آن نگاه میکنید، میببینید چه شکلی به نظر میرسد. یکی از کارهایی که ما با لایههای میکروبی انجام میدهیم این است که جریان متان را در آن اندازه میگیریم. متان گازی است که از انواع خاصی از ارگانیزمها تولید میشود که از موجودات ارگانیک موجود در این لایه استفاده میکنند. وقتی این متان به اتمسفر ما وارد میشود، میتواند توسط دیگران دیده شود. مثلاً جستجوگرانی از سیارات دیگر، که این یکی از مأموریتهای «ناسا» برای جستجوی گازهای تولید شدهی حیات در سیارات دیگر است.
دکتر مایکل دنین: میتوانیم به دنبال نشانههای اکسیژن و آب در سیارات دیگر باشیم، و حداقل این میتواند به ما ایدهای دربارهی فرمهای حیاتی مثل خودمان بدهد؛ آنها که اساس کربنی دارند و از چرخهی اکسیژن و دیاکسیدکربن استفاده میکنند. اتمسفر ما بدون ارگانیزمهای زنده پایدار نیست. بدون آنها، تا کنون از بین رفته بود. پس بنا بر این اگر شما به فضای بیرون نگاه کنید و در اطراف یک ستاره علامتی از فعالیت شیمیایی که ما میدانیم مخصوص حیات است پیدا کنید، نشانهای بسیار قوی از وجود حیات در آنجا است. این به شما کمک نمیکند که بدانید حیات هوشمند است یا نه، اما به شما شواهدی از حیات را ارایه میدهد.
با جهانی سرشار از ممکنها، شکارچیان سیارات بر روی نقطهای به نام «حوزه قفل طلایی» (Goldilocks Zone) تمرکز کردهاند.
دکتر سارا سیگر: «حوزه قفل طلایی» سیارات منطقهای است با سیاراتی که نه خیلی داغ هستند و نه خیلی سرد، بلکه در حرارتی کاملاً مناسب حیات هستند. در حال حاضر، ما هیچ سیارهای را مثل زمین در یک «حوزه قفل طلایی» نداریم. یک سیاره در حال رسیدن به این نقطه هست که نامش «گلیز ۵۸۱ دی» (Gliese 581 d) است. ولی ما مطمئن نیستیم که این سیاره واقعاً در «حوزه قفل طلایی» هست یا نه.
دکتر پائول دیویس: در سالهای اخیر به نظر میرسید که بیش از یک «حوزه قفل طلایی» وجود داشته باشد. به طور مثال، حیات میتواند در یک ستارهی کوچک یخی باشد. اینها مثل سیاراتی کوچک یا قمرهایی بزرگ هستند. قمر «ژوپیتر» (مشتری) (Jupiter) به نام «اروپا» (Europa) یک مثال بسیار خوب است. «اروپا» مایع است؛ در زیر لایهای از یخ. دلیل مایع بودنش در زیر یک لایهی یخ حرارت کششی و اصطکاکی است که در درون آن در جریان است. بنابراین حیات میتواند به صورت میکروبی و تنها در زیر یخ در «اروپا» وجود داشته باشد.
دکتر جنیفر هلدمن: سؤالی بسیار تفکر برانگیز است اگر که زندگی در جای دیگری در منظومهی ما وجود داشته باشد. مؤلفههای بسیاری باید در کنار هم جمع شوند. ناچاریم درک درستی از علم داشته باشیم. باید سؤالات درستی را مطرح کنیم. ای کاش که دستگاهی داشتم و میتوانستم بروم و فقط سیارهها را چک کنم و بپرسم: حیات دارد؟ یا ندارد؟ اما ما چنین چیزی را در اختیار نداریم. پس ناچاریم زرنگ باشیم و هوشمندی به کار ببریم و ابزارمان را توسعه بدهیم، به طوری که بتوانند ما را به سؤالاتی راهنمایی کنند که نیازمند پاسخ آنها هستیم.
دکتر سارا سیگر: این کاملاً اجتنابناپذیر است. سیارات بسیاری هستند که حتماً یکی از آنها را هر لحظه ممکن است در «حوزه قفل طلایی» پیدا کنیم.
اما در حالی که تلسکوپ «کپلر» تنها شروع به بررسی افق کرده است، «ناسا» در حال برنامهریزی قدم بعدی در جستجوی حیات موجودات فضایی است! پرتاب ۲۰۱۴ تلسکوپ فضایی «جیمز وب» (James Webb Space Telescope).
دکتر سارا سیگر: دیگران همیشه از من میپرسند: انتظار کشف یک زمین دیگر را در زندگیات داری؟ و من جواب میدهم: بله، قطعاً.
دکتر پائول دیویس: وقتی که من دانشجو بودم، تقریباً هیچ کسی نبود که در این مسیر حاضر به بحث باشد. در دههی ۶۰ و۷۰ این طور احساس میشد که حتی اگر شبهزمین دیگری هم وجود داشته باشد، حیات چنان اتفاق عجیبی است که امکان ندارد جای دیگری اتفاق بیفتد. اما حالا نظر غالب میگوید که: بله جهان با حیات همسویی میکند.
دکتر سارا سیگر: همه دلشان میخواهد که یک بیگانه را ببینند. ولی ما باید آرام باشیم. پیش از این که بتوانیم بدویم، باید اول یاد بگیریم چطور راه برویم.
جورج نوری: نکتهی حیرتانگیز برای من این است که ما فقط چهار و نیم میلیارد سال عمر در جهانی داریم که نزدیک به چهارده میلیارد سال عمر آن است. چه اتفاقی برای این شبهزمینهایی افتاده است که پنج یا ده میلیارد سال پیش از ما شروع کردهاند؟ فقط فکرش را بکنید.
اما چه میشود اگر انسان، تنها موجود هوشمندی نباشد که در جستجوی حیات در جهان است؟ چه میشود اگر موجودات دیگری در کراتی دیگر هم جستجوهای خود را داشته باشند؟ و چه میشود اگر در جستجوهایشان، آنها ما را بیابند، پیش از آن که ما آنها را یافته باشیم؟ و برخی فکر میکنند که آنها قبلاً این کار را کردهاند.
در ۳۰ اکتبر ۱۹۳۸ شنوندگان رادیو در سراسر ایالات متحده، مبهوت یک دسته اخبار از مریخیهایی بودند که در تدارک حمله به زمین بودند.
گوینده رادیو: سفینههای مریخی در سراسر کشور فرود میآیند. این پایان است.
در حالی که خبر به نظر درست میرسید، اما این تنها یک برنامهی تخیلی به کارگردانی و اجرای «اورسن ولز» (Orson Welles) بود. به شکلی باورنکردنی، بسیاری از شنوندگان آن را حقیقی پنداشتند و مضطرب شدند. گزارشات روزنامهها میگفت که خانوادهها خانههایشان را ترک میکنند و به سوی کوهها میروند. در حالی که عدهای دیگر خود را مسلح میکردند و آمادهی جنگ با هجوم «بیگانگان» میشدند.
دکتر پائول لوینسون: شاید این برنامه با یک معرفی روشن اعلام کرده بود که این اتفاق واقعی نیست، اما در آن زمان طوری اجرا شد که احساس میشد واقعاً در حال اتفاق است. البته مردمی که آن را شنیدند، فکر کردند که این واقعاً در حال وقوع هست.
دکتر آلبرت هریسون: مردم ناراحت بودند. بعضی از آنها واقعاً به طرف ارتفاعات میرفتند. به نقاط مختلفی میرفتند تا دیگران را هم با خود ببرند؛ مثل خانواده و دوستان. همچنین برای ارتش اعلام آمادگی کردند.
بازتاب این حملهی تخیلی «بیگانه»، در اغلب مردم، آماده شدن برای بدترینها بود. اما اگر عکسالعمل عمومی به یک نمایش رادیویی نتیجهای همچون یک هراس جهانی در بر داشته باشد، اگر آنها واقعاً از راه برسند چه میشود؟
لس آنجلس، کلیفرنیا. در اولین ماههای سال ۱۹۴۲ شهر تحریک شده بود. حملهی غافلگیرکنندهی اخیر در «پرل هاربر» (Pearl Harbor)، آمریکا را به جنگ جهانی دوم سوق داد. و خطر حملهی ژاپنیها از دریا و هوا، ارتش را در حالت آماده باش کامل نگاه داشت.
کریس پیتمن: «پرل هاربر» خاطرهای بسیار نزدیک برای مردم است. مردم در آمادهباشی کامل بودند. حد بالایی از شک و تردید برقرار بود. آمریکاییهای ژاپنیتبار در کمپها نگهداری میشدند. زیردریاییهای آلمانی در اقیانوس اطلس حضور داشتند. زیردریاییهای ژاپنی در اقیانوس آرام. و مردم بسیار وحشتزده بودند.
در یک دفاع بسیار سازمانیافته، پدافندها و دژبانهای ساحلی سراسر خطوط ساحلی را چنان زیر نظر داشتند که تا کنون دیده نشده بود.
آلبرت متز: جنگ شروع شده بود. من یک پسربچه ۱۳ ساله بودم. و یک شب در فوریه ۱۹۴۲ آژیر خطر در نیمههای شب به گوش رسید. خاموشی اعلام شد. ما پیش از این هم خاموشیهایی داشتیم.
در ۲۵ فوریه، بین ساعات ۳:۱۲ و ۴:۱۵ صبح، پست ساحلی سیوهفتم تیپ «آرتیلری» (Artillery) در لس آنجلس، آتش مسلسلهای ضدهوایی خود را بر یک شئ ناشناختهی در حال پرواز گشود.
شاهدان بر بام ساختمان خبری «کلمبیا» در قلب «هالیوود»، توانستند کاملاً شاهد نور گلولهها و نورافکنهایی باشند که آسمان را در منطقهی وسیع ساحلی جارو میکردند.
دکتر اسکات لیتلتون: فکر میکنم چیزی که دقیقاً مرا بیدار کرد، صدای ضدهواییها بود. از تخت بیرون پریدم و والدینم بیدار شدند. پدرم که افسر ضدهوایی بود، فهمید که این باید یک اتفاق مهم باشد.
دوروتی متیچ: مادرم به من و برادرم میگفت: بروید زیر تخت، بروید زیر تخت، همانجا بمانید! و البته ما پا شدیم و دزدکی نگاه کردیم. همه جا آتشباران بود، تقریباً مثل چهارم جولای (جشن استقلال آمریکا).
آلبرت متز: من شروع به شنیدن صداهای بلند انفجار کردم. من و برادرم از پنجره اتاقمان بیرون را نگاه کردیم و نورافکنها را دیدیم که این طرف و آن طرف در آسمان میچرخیدند.
اما «یو.اف.او»های عجیبی که نورافکنها بر آن متمرکز شده بودند، چه بودند؟ از کجا آمده بودند؟ ژاپن؟ یا از جایی خارج از این دنیا؟ آیا این عکس باورنکردنی که روز بعد در «لس آنجلس تایمز» (Los Angeles Times) منتشر شد، برای اثبات آن کافی است؟ آیا نظریهپردازان فضانوردان باستانی اینهمه مدت درست میگفتند؟
دکتر اسکات لیتلتون: دقیقاً بالای سرمان بود. یعنی همین بالای سرمان.
پروفسور انسانشناس بازنشسته، «اسکات لیتلتون» ۹ ساله بود و اهل سواحل «هرموسا» (Hermosa) وقتی که شئ عجیبی را درست بالای خانهاش دید.
دکتر اسکات لیتلتون: ما چیزی را دیدیم که مادر من همیشه به آن «حشره نقرهای» میگفت. من امروز آن را به شکل یک لوزی تشبیه میکنم، یک بیضی کشیده. چیزی بود که من هرگز فراموش نمیکنم. زیر نورافکنها محاصره شد و ضد هواییها شروع به شلیک به سوی آن کردند. به تدریج عبور کرد و بعد کمی شروع به از دست دادن ارتفاع کرد و همان طور که در بالای جایی میرفت که قبلاً ساحل «ریداندو» (Redondo) خوانده میشد، ما گماش کردیم. اما صدای شلیک ادامه داشت. و به سرعت دیدم، یعنی همه دیدیم، که دستهای از هواپیماها در تعقیب شئ، بالای سر ما به پرواز درآمدند. در حدود سه تا پنج خطشکن هواپیمای موتوری «یو.اس». اما هیچکس، هرگز تأیید نکرد که این هواپیماها در آسمان بودند. اولین فکر ما در وحلهی اول، هواپیماهای تجسسی ژاپنی بود. بعداً اسناد ژاپنیها ثابت کرد که هیچ هواپیمای ژاپنی آن شب در جنوب کالیفرنیا نبوده، هرگز نبوده.
ادامه دارد…
این مقاله در ۳ قسمت تهیه شده است: | قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم |