اما اگر زندگی از فضاهای دور بر زمین فرود آمده، آیا تصادفی بوده، یا عمداً به اینجا فرستاده شده است؟ یکی از اصلیترین شاخههای دانشمندان هم به این اندیشیدهاند. «فرانسیس کریک» (Francis Crick) متخصص انگلیسی علم ژنتیک به همکاریهایش با «جیمز واتسن» (James Watson) شناخته میشود. آنها به اتفاق هم در سال ۱۹۵۳ «دی.ان.ای» انسان را شکافتند. کمتر از ده سال پس از آن، این دو موفق به دریافت جایزهی نوبل برای این کار بسیار موفق در زمینهی علم ژنتیک شدند. در سال ۱۹۶۰ توجه «کریک» به نظریهی «پاناسپرمیا» جلب شد و آن را کاملاً به مرحلهی دیگری سوق داد که آن را «پاناسپرمیای جهتدار» (Directed Panspermia) نامید.
گراهام هنکاک: «فرانسیس کریک» فرض کرد که جایی احتمالاً در آن سوی کهکشان، تمدنی پیشرفته از موجودات هوشمند وجود داشته است؛ و آنها دریافتهاند که کرهی آنها در حال نابودی است. شاید یک ابر اختر در همسایگی آنها رو به خاموشی و کرهی آنها در حال از دست دادن زندگی بوده است. او از خودش پرسید: یک تمدن پیشرفته در چنین شرایطی چه خواهد کرد؟ در درجهی اول سعی میکنند راهی برای خارج شدن از آنجا پیدا کنند. اگر موفق شوند که زندگی خود و نسلشان را نجات دهند، احتمالاً به فضاپیماهایشان پناه میبرند و به فضای بینستارهای پرواز میکنند تا کرهی مناسبی برای مهاجرت پیدا کنند.
اما آیا این واقعاً حقیقت دارد؟ آیا ما واقعاً نسل بیگانگانی هستیم که از جهانی دیگر به اینجا سفر کردهاند؟
نیک پوپ: نهایت مفهوم «تئوری فرازیستی» یعنی این که ما خودمان فرازمینی هستیم؛ یعنی این که زندگی بر روی زمین حادث شد زیرا مواد اولیهی آن از جای دیگری به اینجا رسید.
دکتر بیل برنز: اگر ما همانهایی باشیم که از سیارهی دیگری به اینجا فرود آمدهایم چه؟ در این صورت ما خلق نشدهایم، بلکه به اینجا آورده شدیم و بذر زمین شدیم. به عنوان جمعیتی از کرهای دیگر. پس ما مهاجرانی از نسل دیگری هستیم و به همین دلیل است که بیگانگان فضایی شبیه ما هستند.
دکتر رابرت شاک: به نظر من توجه به امکان دخالت فرازمینیها غیرعلمی نیست. ما در جهانی عظیم زندگی میکنیم. باکتریها ضد انسان هستند. و شاید کسی بگوید تفاوت زیادی در این هست، اما از جنبههای دیگر فرقی نمیکند. در جایی که زندگی هست، امکان توسعهی آن زندگی به آن چه که ما به آن تمدن یا وجود هوشمند میگوییم هم هست.
آیا این کاملاً تصادفی است که دانش مدرن و تئوری بیگانگان باستانی به یک نتیجهگیری یکسان رسیدهاند که زندگی در زمین از ستارهها آمده است؟ و اگر این احتمال هست که میلیاردها سال قبل نسل موجودات فرازمینی در سراسر فضا پراکنده شده باشد، آنها چگونه به بقای خود در وطن جدید ادامه دادهاند؟ آیا آنها میتوانند حقیقتاً حلقهی گمشدهی ما باشند؟
هزاران سال است که بشر در تلاش است تا موجودات بیگانه را که بنا بر باور بشر از آسمانها آمدهاند، تجسم کند. این طور به نظر میرسد که بسیاری از این موجودات مشخصات مشابهی با انسان دارند. درست مثل ما، اغلب دو دست، دو پا، انگشت و یک سر دارند. زیستشناسان به این فرم بدن، تقارن دوجانبه میگویند.
دکتر مایکل دنین: در تقارن دوجانبه شما به سادگی یک چیز را به دو قسمت تقسیم می کنید. تقارن عرضی یعنی بالا و پایین و تقارن دو سویه، یعنی دقیقاً بازتاب یکدیگر. اگر تصویر را از نیمه تا بزنید، همهی قسمتها تکرار میشوند.
دکتر فرانسیسکو آیالا: تقارن دوسویه، در ابتدای تکامل حیوانات، چند صد میلیون سال پیش، خودش را بسط داده است.
دکتر راسل تاتل: تقارن دوسویه به شما اجازهی تعادل داشتن میدهد تا به یک «رأس» ختم شوید. بنابراین شما واجد مغز میشوید. و این اتفاقی است که قطعاً در مهرهداران افتاده است. به صورت بالقوه، دهانی در انتهای بدن یک موجود و پس از آن تکامل بیشتر ایجاد شده تا به موجوداتی بسیار بسیار پیشرفته ختم شده است.
دکتر مایکل دنین: بنابراین وقتی از زاویهای نزدیکتر نگاه کنید، متوجه میشوید که پیشرفت بیشتری حاصل شده، دو بازو و دو پا که با هم کار میکنند، واقعاً این امکان را میدهند که تعادل و سرعت ایجاد شود. چشمها در دو سو و جدا از هم، بینایی کاملی از جهات متفاوت ایجاد میکنند. حیواناتی که شکار هستند، از دو چشمشان به صورت مجزا استفاده میکنند تا دید وسیعی داشته باشند، حیواناتی که شکارچی هستند چشمها را بیشتر در قسمت جلوی سر دارند تا به آنها عمق محیط را بهتر نشان دهد، چون نیازمند آن هستند که روی حیوانی که شکار آنهاست شیرجه بزنند.
اگر واقعاً بیگانگان فضایی، همانندی با انسان را در شخصیت فیزیکی ایجاد کردهاند، آیا شباهتهای ژنتیکی هم وجود دارد؟ آیا ما به هیچ وجهی به آنها مربوط هستیم؟
در سال ۲۰۰۳ دولت آمریکا اعلام کرد که پروژهی ژن انسان خبر از شناسایی نزدیک به ۲۵۰۰۰ ژن در بدن انسان میدهد. برای اولین بار، دانشمندان نقشهای در دست داشتند که آنها را به ساختار ژنتیک انسان رهنمون بود.
دکتر فرانسیسکو آیالا: ژنهای انسان همان اجزایی است که از والدین به فرزندان منتقل میشود. هر یکی از این ژنها را ما از پدر و مادر میگیریم، که سی میلیون جزء تشکیل دهنده دارد. هر کسی شاید فکر کند که امکانات زیادی برای مطالعهی خصوصیات توارثی انسان وجود دارد و احتمالاً در زمینهی دارویی و مصارف دیگر میتوان از آنها بهره برد.
در سال ۲۰۰۶ محققین ژنتیک در دانشگاه کالیفرنیا در «سنتا کروز» (Santa Cruz)، ناحیهای در ژن انسان کشف کردند و آن را «HAR1» نامیدند، که خاص انسان است. دانشمندان بر این باورند که ژن «HAR1» نقشی بخصوص در توسعهی ساختار مغز انسان بازی میکند و کلید جداسازی ما از حیوانات است. اما این ژن از کجا آمده است؟ آیا انسانها این ژن معین را به شکلی طبیعی و در جریان تکامل خود به دست آوردهاند؟ یا این که از کرهای دیگر به اینجا آمده است؟ «فرانسیس کریک» دانشمند بریتانیایی که کمک به کشف ساختار «دی.ان.ای» کرده است، معتقد است که ژن انسان نمیتواند تصادفی رشد کند.
گراهام هنکاک: «کریک» فکر نمیکند که در زمانی حدود ششصد میلیون سال پیش از شکل گرفتن سیارهی ما تا زمانی که زمین ظرفیت حیات را برای اولین بار پیدا کرد، زمان کافی برای پیدایش «دی.ان.ای» به صورتی تصادفی وجود داشته است. پیچیدگی مولکولی فوق تصوری در جریان بوده است. «کریک» این ایده را ارایه میکند: «قطعاً ترجیح خواهید داد مسئول سوار کردن جامبوجتهای در حال پرواز از خلال طوفانی در یک آشغالدانی باشید تا این که مولکولهای «دی.ان.ای» را که تصادفاً شکل گرفتهاند روی هم سوار کنید. آن هم در پانصد یا ششصد میلیون سال پیش از این. این اصلاً ممکن نیست.»
اما اگر این مولکولها تصادفی شکل نگرفتهاند، پس چگونه پدید آمدهاند؟ آیا همان طور که برخی به آن معتقدند، عمداً در اینجا جاسازی شدهاند؟
جورجیو سوکالوس: سؤال نباید این باشد که موجودات فضایی مثل ما هستند؟ و یا ما مثل آنها هستیم؟ بلکه سؤال باید این باشد که آیا ما شبیه آنها هستیم؟ چون بر اساس نظریهی فضانوردان باستانی، در سالهایی بسیار بسیار دور، این موجودات به اینجا آمدهاند و در خلال یک دستکاری در ژنهای ما، «ما» انسان شدیم.
پیتر فیبگ: احتمالاً اطلاعاتی در «دی.ان.ای» ما دربارهی این که تکامل انسان دستکاری شده است یا نه، وجود دارد. «دی.ان.ای» تقریباً رمزگشایی شده است، ولی ما هنوز فقط پنج درصد از اطلاعاتی را که در خود دارد میفهمیم.
جورجیو سوکالوس: ژنشناسان میگویند که تنها پنج درصد از ژن انسان در تولید مثل دخالت دارد و ۹۵ درصد از این مادهی ژنتیک که ما در بدن خود داریم، هیچ چیز بیش از آنچه که آنها ترجیحاً «اضافات ژنتیکی» مینامند، نیست.
دکتر مایکل دنین: چرا این اضافات وجود دارند؟ احتمالاً بخشی از «دی.ان.ای» هست که در حال حاضر کاربرد مشخصی ندارد. شاید باقیماندهی چیزی باشند که در گذشته به کار میآمده. چیزی مثل باقیماندهی «آپاندیس» در بدن ما.
آیا این بقایای بیاستفادهی ژنتیک میتوانند کلید تکامل انسان را در خود نهفته باشند؟ برخی میگویند اگر تمامی «دی.ان.ای» را رمزگشایی کنیم، اطلاعات جهشی دربارهی منشأ خود را پیدا خواهیم کرد. اما آیا این میتواند ثابت کند که فرازمینیها نقشی در تکامل ما در هزاران سال پیش داشتهاند؟
گراهام هنکاک: اگر بخواهید فرضاً تمام پیامی را که قابل رمزگشایی توسط موجودی است که به اندازهی کافی هوش این کار را داشته باشد دریافت کنید، مکان این پیام نمیتواند یک بنا و یا کتابی باشد که احتمال پاک شدن آن وجود دارد. بلکه این مکان «دی.ان.ای» خود «مخلوق» است. اخیراً تأیید شده است که «دی.ان.ای» در حقیقت واسطهی ثبتی است، با قدرتی تقریباً نامحدود. به لحاظ تکنیکی میتوان تمامی دانش تمدن را روی «دی.ان.ای» بدن ما ثبت کرد. چیزی که لازم دارید این است که قادر به دستیابی به این اطلاعات باشید.
اریک ون دانیکن: من فکر میکنم همهی ما انسانها چیزی در همهی ژنهایمان داریم؛ جایی در ژنهایمان ثبت شده است که فرازمینیها هزاران سال پیش اینجا بودهاند.
اما هنوز هم سؤالات پابرجا هستند. اگر فرازمینیها دهها سال پیش به زمین آمدهاند، چگونه به اینجا رسیدهاند؟ آیا نگاه ما به گذشته برای یافتن پاسخ این سؤالات جهتی اشتباه است؟ آیا بهتر است نگاهمان را به جلو و به آینده بیندازیم؟
دانمشندان معتقدند که بهترین شانس برای یافتن زندگی فرازمینی بر روی کراتی است که به کرهی ما شبیه باشند. در حالی که توصیف فرازمینیها به نظر در بسیاری جهات شبیه به انسان است، برخی از نظریهپردازان فضانوردان باستانی از این واقعیات نتیجهگیریهای غیرقابل انتظاری ارایه کردهاند که میگوید: این غریبهها در واقع میتوانند انسان بوده باشند.
نیک پوپ: این عجیب است که بسیاری از توصیفات این بیگانگان به شکلی مؤثر انسانی است و این یک امکان جالب را ایجاد میکند. یکی از این ایدهها این است که اینها به هیچ وجه «فرازمینی» نیستند، بلکه «مسافران زمان» از آینده هستند.
جورج نوری: آنها میتوانند خود ما باشند. از دو یا ده هزار سال بعد از ما بیایند. برای لحظهای فرض کنیم که ده هزار سال از همین حالا در این کره، اگر ما همه نجات پیدا کنیم، سفر در زمان شکل بگیرد. آنها کشفاش کردهاند! درست مثل ماشین زمان «اچ. جی. ولز» (H. G. Wells) آنها میتوانند به عقب برگردند و یا به آینده سفر کنند. پس بیایید فرض کنیم ده هزار سال از همین حالا ما تصمیم بگیریم که برگردیم تا خودمان را ببینیم. شاید آنها به طور فیزیکی تغییر کرده باشند و شبیه فضاییهای «خاکستری» یا هر چیز دیگری شده باشند.
دکتر بیل برنز: کاملاً ممکن است که فضانوردان باستانی اصلاً موجوداتی از کرهای دیگر نباشند، بلکه «مسافران زمان» از سال ۲۷۲۰ و در یک ماشین زمان باشند.
سفر در زمان ایدهی اصلی در افسانههای علمیتخیلی است. اما آیا برای انسان خاکی ممکن است که راهی برای انتقال خود در زمان با تکنولوژی امروز بیابد؟ آیا این میتواند ما را قادر به پوشش دادن وسعت بیکرانی از فضا کند؟
دکتر پائول دیویس: اگر من میتوانستم با سرعت نور سفر کنم، میتوانستم ظرف دو سال، به سال ۳۰۰۰ برسم. باید خیلی به سرعت نور نزدیک شد تا این کار ممکن باشد، اما امکانپذیر است. و ما میدانیم که این فقط یک تئوری نیست. این واقعاً فیزیک است. ما میتوانیم تأثیر این زمان پیچیده را ثابت کنیم. بنابراین شما با سرعتی نزدیک به سرعت نور میتوانید به سرعت به آینده برسید.
ایدهی «سفر در زمان» اولین بار توسط «آلبرت اینشتین» (Albert Einstein) در سال ۱۹۰۵ مطرح شد، وقتی که او «نظریه خاص نسبیت» را مطرح کرد.
دکتر مایکل دنین: نظریهی فضانوردان باستانی میگوید که فضانوردانی در زمانی بسیار دور و از جایی دیگر به زمین آمدهاند. ما این طور برداشت میکنیم که تکنولوژی مطرح در انجام این کار باید شبیه به چیزی بوده باشد که ما امروز آن را درک میکنیم. منظورم این است که ما میدانیم که «نظریه نسبیت» یک قانون فیزیک است و در همهی جهان صدق میکند. فضانوردان باستانی که این همه راه به اینجا آمدهاند، میتوانستهاند این همه فاصله را طی کنند بیآنکه در رابطه با کرهی محل سکونتشان تغییر زیادی در سن آنها ایجاد شده باشد، چون اگر شما به اندازهی کافی به سرعت نور نزدیک باشید، سرعت زمان را به اندازهای کم میکنید که وقتی برمیگردید، صدها، هزاران یا حتی میلیونها سال هم میتواند گذشته باشد.
یکی از محدودیتهای این روش برای سفر آن است که، به علت جرم فضاپیما، از نظر تئوری نمیتواند به سرعت نور برسد، در نتیجه کاهش شتاب بر حسب زمان، به شکلی تأسفآور در حدی پایین میآید که نمیتوان به اندازهی کافی زمان داشت که بتوان از وسعت جهان عبور کرد.
جورج نوری: قطعاً نظریات مختلفی دربارهی این که چگونه فضاییها به اینجا رسیدهاند وجود دارد، و این که چگونه سیستم نیروی محرکهی آنها توانسته آنها را به کرهی زمین برساند. آنها قطعاً به آن روشی که ما به فضا میرویم به اینجا نیامدهاند. آنها با روش ما هیچ وقت به اینجا نمیرسند. آنها راه دیگری پیدا کردهاند، یا فرم جدیدی از نیروی محرکهی توسعه یافته را ایجاد کردهاند، و یا این که قادر به سفر در خلال آنچه که من همواره به آن معتقدم بودهاند، یعنی سفر از خلال «کرمچالهها» در پهنه جهان، که میتواند آنها را آناً به اینجا برساند.
ایدهی کرمچالهها اولین بار در سال ۱۹۳۵ توسط «آلبرت اینشتین» و همکار باسابقهی او «نیتن روزن» (Nathan Rosen) مطرح شد. آنها آغاز به کاوشی کردند دربارهی امکان این که فضا و زمان بتوانند دقیقاً طوری خم شوند که میانبری در زمان ایجاد شود.
دکتر مایکل دنین: کرمچالهها پیدا نشدهاند، اما آنها ساختاری مسلم در فضا هستند. در واقع فرض کنید یک ورق کاغذ دارید که آن را از وسط خم میکنید و دو قسمت از آن دو بخش را به هم وصل میکنید؛ کرمچاله چنین حرکتی را موجب میشود. فضا پیچیده میشود و بین دو بخش متفاوت از فضا اتصال ایجاد میشود. پیشگوییهایی دربارهی این که این پدیده چگونه خواهد بود وجود دارد؛ تئوریهایی متفاوت. اما ما هنوز نتوانستهایم یکی از آنها را پیدا کنیم. در این پدیده، شما در واقع هرگز سریعتر از سرعت نور حرکت نمیکنید، بلکه تنها یک میانبر میزنید.
دیوید چیلدرس: در واقع نیازی به این ندارید که با سرعت نور و در سالهای نوری بسیاری سفر کنید تا به جایی برسید. شما دقیقاً از میان کرمچاله و فضای فوق آن عبور میکنید و… بنگ… رسیدهاید.
دکتر پائول دیویس: اگر کرمچالهای را در فضا داشته باشید، میتواند شما را به ایدهی اصلی ماشین زمان برساند. و بنا بر این، بازگشت به زمان هم به اندازهی سفر به آینده ممکن میشود. اما مشکل این است که: کجا باید کرمچاله را پیدا کرد؟ خیلی دور از باور نیست که کرمچالهها در بیگ بنگ ایجاد شدند و با بقیهی پدیدههای دیگر ظهور کردند، و ممکن است یکی از آنها، آن بیرون، در فضا باشد، که ما بتوانیم به دستش آوریم یا تبدیلش کنیم به ماشین زمان.
دکتر مایکل دنین: اگر در آخر بتوان فهمید که میتوان کرمچاله ایجاد کرد، این میتواند حوزهی اکتشاف شما را در فضا بالا ببرد. و این رشد، احتمال حضور دو تمدن همزمان با تکنولوژی مناسب برای ارتباط با یکدیگر را نیز بالا خواهد برد.
در حالی که سفر در کرمچالهها و سرعت نور هر دو در تئوری امکانپذیر است، اما در حال حاضر از نظر تکنولوژی و اقتصادی برای ما زمینیها غیرممکن است. استفاده از نیروی محرکهی مدرن برای رسیدن به نزدیکترین ستاره، نیازمند زمانی به اندازهی هفتاد هزار سال است.
دکتر پائول دیویس: پرسرعتترین راکتهای ما کاملاً ضعیف هستند. این واقعاً تأثرآور است. بنا بر این ما در نهایت خوش شانسی داریم در بارهی ۰.۰۱ درصد سرعت نور صحبت میکنیم. هر هدفی که ما در پی رسیدن به آن در خارج از منظومهی خورشیدی باشیم، دهها هزار سال زمان نیاز دارد تا به نزدیکترین ستاره برسیم.
باور کنید یا نه، با ۴.۶ میلیارد سال عمر، منظومهی خورشیدی ما یکی از جوانترینها در جهان است. اما اگر در کهکشانهای دیگر تمدن وجود داشته باشد، آیا ممکن است که آنها پیشرفتهتر از تمدنهای زمین باشند؟ و اگر چنین است، آیا ممکن است که آنها در سفرهای فضایی و زمانی جلوتر از ما باشند؟
دیوید چیلدرس: برای فرازمینیها آمدن به اینجا از وسط فضای بیکران و رسیدن به سیارهی ما، واضح است که نیازمند تکنولوژی بسیار بسیار پیشرفتهتری از آن چیزی که ما امروز داریم است. برای رفتن از منظومهای به منظومهای دیگر، به جای حرکت با سرعت ریسمانی مثل فیلم «استار ترک» (Star Trek) شما واقعاً همان طور سفر خواهید کرد که در فیلم «جنگ ستارگان» (Star Wars) میبینید؛ و قادر خواهید بود در داخل فضای فوق جهش داشته باشید. در این صورت سفر از منظومهای به منظومهای دیگر اصلاً زمانی نمیبرد.
جورجیو سوکالوس: این که ما نمیتوانیم ستاره به ستاره سفر کنیم، دلیل بر آن نیست که سایر جوامع پیشرفته هم نتوانند این کار را انجام دهند. من فکر میکنم این نهایت خودخواهی انسان باشد که بگوید: فقط چون ما نمیتوانیم، بقیهی تمدنهای پیشرفتهی دیگر هم نمیتوانند. ما باید دست از این نگرش به خودمان مبنی بر «نقطهی اوج خلقت» بودن برداریم، چون «نقطهی اوج خلقت» نیستیم.
موجودات الهی. بازدیدکنندگانی از آسمانها. خدایانی که از آسمانها فرود آمدهاند تا با انسان تماس بگیرند. آیا این داستانهای پیرامون جهان، میتوانند زیربنای غالب باوری باشد که چیزی فراتر از خود ما، از ماورای جهان، همهی دنیا را به آنگونه که ما میبینیم خلق کرده است؟
تقریباً تمامی باورهای بزرگ دنیا بر اساس داستانهایی از موجوداتی الهی هستند که به زمین آمدهاند. میلیونها انسان این اسطورهها را به عنوان بخشی از هستهی اصلی باورهایشان پذیرفتهاند. و از قدیمیترین غارنوشتهها تا تصاویر «رازول» (Roswell) ما هنرمندانی را میبینیم که تفسیری از فرازمینیها یا خدایانی دارند که به کرهی ما آمدهاند.
دکتر جاناتان یانگ: در بسیاری از مذاهب، چیزی وجود دارد که از بالا آمده است؛ پلکانهایی به بهشت، یا گردبادها و یا فرشتههایی که نازل میشوند. گاهی این جریانات بسیار خطرناک بودهاند. که میتوانیم به این نتیجه برسیم که چیزی فوقالعاده و بزرگتر و قدرتمندتر از ما هستند؛ که عموماً به یاد ماندنی است.
دیوید چیلدرس: بسیاری از این اسطورهها صریحتر هستند و دقیقاً دربارهی خدایانی که به زمین آمدند صحبت میکنند؛ فرود آمدنشان، معجزههایشان، و نشان دادن روش زندگی به مردم.
اگر این بازدیدکنندگان از ستارهها آمدهاند، آیا ممکن است که آنها در حقیقت منش فکری مردم باستان را تغییر داده باشند؟ آیا آنها جرقهای هوشمندانه در تمدن ماقبل تاریخ ایجاد کردهاند؟ آیا این میتواند دلیل آن باشد که بسیاری از فرهنگهای گوناگون توانستهاند چنان بناهای بزرگ و پایداری بسازند؟
جورج نوری: تقریباً مثل این هست که بگوییم انسان ماقبل تاریخ یک روز بیدار شده و به خودش گفته: هی، من این دانش را به دست آوردم و میدانم چطوری ابزار بسازم و حالا میخواهم همهی این ساختمانها را هم بسازم. نه، فکر نکنم این طوری اتفاق افتاده باشد. من فکر میکنم کسانی به این سیاره آمدهاند و شروع به آموزش مردم کردهاند و ما شروع به رشد کردهایم. اما یک چیز که من واقعاً نمیتوانم باور کنم این است که، غارنشین مدرن در آن زمان همهی این دانش را خودش از هوا به دست آورده باشد.
جورجیو سوکالوس: در همه جای دنیا ما شرح مفصلی در متون کهن داریم که کلمه به کلمه میگویند که موجوداتی از آسمان آمدهاند. مثل این که این جرقههای هوشمند، این بیگ بنگهای دانش، در زمانهای متفاوتی رخ دادهاند. و این رخدادهای زمانهای مختلف، همیشه به شکلی آشکار در رابطه با نوعی توصیف «خدایانی» که از «آسمان» نازل شدهاند بوده است.
گراهام هنکاک: من به این موضوع به عنوان یک زمان پر معنی قبل و بعد از تاریخ انسان نگاه میکنم. و این لحظهای نیست که به تکامل فیزیکی مربوط باشد. ما قبلاً بخش سختافزار وجودمان را به دست آوردهایم. اما این همان زمانی است که اتفاقی در نرمافزار وجود ما افتاده است. و من فکر میکنم این لحظهی بسیار جالبی در تاریخ بشر باشد.
برای طرفداران نظریهی بیگانگان باستانی موضوع کاملاً جا افتاده است. آنها معتقدند که بازدیدکنندگان فضایی، بسیاری از فرهنگهای کهن زمین را در هزاران سال پیش ملاقات کردهاند. اما آیا این ممکن است؟ آیا «فرازمینیها» مسئول خلق مقدس اسطورهها در اولین تمدن انسانی هستند؟ آیا ممکن است که آنها در «دی.ان.ای» ما دست برده باشند؟ آیا «خود انسانها» بیگانگانی از کرهای دیگر در آسمانها هستند، یا حتی از «زمانی دیگر» آمدهاند؟ در حالی که بشر برای رسیدن به پاسخهای خود در تلاش است، اما هنوز پرسشها باقی است. اگر آنها به اینجا آمدهاند، هدفشان چه بوده است؟ ما «زمین» را «خانه خود» میخوانیم؛ اما با بهترین شرایط برای زندگی، آیا «این خانه» میتواند «چراغ چشمکزنی» برای تمدنهای هوشمند دیگری باشد که ممکن است در جهان وجود داشته باشند؟
دکتر رابرت کارگیل: من فکر میکنم حیات به شکل ساده زندگی باکتری روی کرات دیگر وجود دارد. و من فکر میکنم ما آن را پیدا میکنیم، و کی میداند؟ شاید یک روزی ما سیارهی دیگری را پیدا کنیم که مناسب زندگی باشد و بتواند مردمی را در زمانی طولانی در خود بپرورد. که آنها هم به ستارهها نگاه کنند و بگویند: آیا کسی دیگر هم آن بیرون هست؟ یا ما تنها هستیم؟
دکتر جنیفر هلدمن: چه سؤال بزرگتری میتوانیم دربارهی خودمان و مکانمان در جهان داشته باشیم؟ آیا حیات در جای دیگری در این جهان وجود دارد؟ یا ما هستیم و بس؟ منظورم این است که این یکی از شگفتانگیزترین سؤالات است، و ما به اندازهی کافی خوش اقبال هستیم که در زمانی زندگی میکنیم که میتوانیم به این سؤالات به شکل علمی دست پیدا کنیم و واقعاً به جوابهایی هم برسیم.
جورج نوری: شما در آخر به یک نتیجه میرسید که، اولاً: یک اتفاق بسیار غریب روی این سیاره در حال اتفاق افتادن است، دوماً: اگر از خارج از این سیستم میآید، پس ما قرار است چیزی را ملاقات کنیم که هوشمندی سرشاری در ورای آن نهفته است.
جورجیو سوکالوس: و در پایان، حقیقت است که پیروز میشود. و ما این را در تاریخ دیدهایم. جایی که تئوریهای علمی یا ایدههایی که ما آنها را غیرممکن میدانستیم درست از آب در آمدند. به همین شکل هم متقاعد شدن من همچنان به طور استوار بر تئوری بیگانگان باستانی تأکید میکند.
پایان
این مقاله در ۳ قسمت تهیه شده است: | قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم |
اسامی و عناوین مشارکت کنندگان در این مقاله
– دکتر بتی آن براون (مورخ هنر دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، نوردریج)
– دکتر بیل برنز (نویسنده / محقق یو.اف.او)
– باز آلدرین (فضانورد ناسا، ماهنشین آپولو ۱۱)
– کریس اوبراین (نویسنده / محقق یو.اف.او)
– کلیفورد ماهوتی (رییس قبیله زونی)
– دن سیمپلیسیو (باستانشناس)
– دیوید چیلدرس (نویسنده: تکنولوژی خدایان)
– دکتر استیون ام. گریر (مدیر پروژه افشاگری)
– اریک ون دانیکن (نویسنده: ارابه خدایان؟)
– دکتر فرانسیسکو آیالا (استاد زیستشناسی تکاملی دانشگاه ایرواین)
– جورج نوری (مجری رادیو ساحل به ساحل)
– جورجیو ای. سوکالوس (ناشر مجله عصر افسانهای)
– گراهام هنکاک (نویسنده: اثر انگشت خدایان)
– دکتر جنیفر هلدمن (دانشمند سیارهای مرکز تحقیقات ایمز ناسا)
– دکتر جاناتان یانگ (مؤسس و سرپرست بایگانی اسناد جوزف کمپل)
– مایکل کریمو (نویسنده: باستانشناسی ممنوعه)
– دکتر مایکل دنین (فیزیکدان دانشگاه ایرواین)
– نیک پوپ (وزارت دفاع بریتانیا، ۱۹۸۵-۲۰۰۶)
– دکتر پائول دیویس (فیزیکدان نظری دانشگاه ایالتی آریزونا)
– پیتر فیبگ (نویسنده: ماشین جاودانگی)
– رابرت باوال (نویسنده: سنتهای مصر)
– دکتر رابرت ام. شاک (زمینشناس / نویسنده)
– دکتر رابرت آر. کارگیل (باستانشناس انجیلی دانشگاه کالیفرنیا)
– دکتر راسل اچ. تاتل (استاد زیستشناسی تکاملی دانشگاه شیکاگو)
– دکتر سارا سیگر (استاد علوم سیارهای ام.آی.تی)
– دکتر توماس ای. بلارد (فولکلوریست)
– توماس او. میلز (مدیر سابق مرکز فرهنگی تپه دوم هوپی)
– Betty Ann Brown, Ph.D. (Art Historian, CSU Northridge)
– Bill Birnes, Ph.D. (Author / UFO Investigator)
– Buzz Aldrin (NASA Astronaut, Apollo 11 Moon Landing)
– Chris O’Brien (Author, UFO Investigator)
– Clifford Mahooty (Zuni Tribal Elder)
– Dan Simplicio (Archaeologist)
– David Childress (Author, Technology of the Gods)
– Dr. Steven M. Greer (Director, The Disclosure Project)
– Erich von Däniken (Author, Chariots of the Gods?)
– Francisco Ayala, Ph.D. (Prof. of Evolutionary Biology, UC Irvine)
– George Noory (Radio Host, Coast to Coast AM)
– Giorgio A. Tsoukalos (Publisher, Legendary Times Magazine)
– Graham Hancock (Author, Fingerprints of the Gods)
– Jennifer Heldmann, Ph.D. (Planetary Scientist, NASA Ames Research Center)
– Jonathan Young, Ph.D. (Founding Curator, Joseph Campbell Archives)
– Michael Cremo (Author, Forbidden Archaeology)
– Michael Dennin, Ph.D. (Physicist, UC Irvine)
– Nick Pope (British Ministry of Defence, 1985-2006)
– Paul Davies, Ph.D. (Theoretical Physicist, Arizona State Univ.)
– Peter Fiebag (Author, Eternity Machine)
– Robert Bauval (Author, The Egypt Code)
– Robert M. Schoch, Ph.D. (Geologist / Author)
– Robert R. Cargill, Ph.D. (Biblical Archaeologist, UCLA)
– Russell H. Tuttle, Ph.D. (Prof. of Evolutionary Biology, Univ. of Chicago)
– Sara Seager, Ph.D. (Prof. of Planetary Sciences, MIT)
– Thomas E. Bullard, Ph.D. (Folklorist)
– Thomas O. Mills (Former Manager, Hopi Cultural Center Second Mesa)